یادداشتی از شهید علیرضا بنواری نژاد
دستنوشتهی شهيد
بسم ربالشهـدا
من به عنوان يك انسان و به عنوان يك مسلمان بيان ميكنم كه اگر ارتجاع دركار نبود، دولت شاه خائن تا اين زمان پا برجاي نميماند ولي نه ارتجاعي كه امروز به سرزبانهاي گروهاي چپنما و التقاطي است. چون اينها ارتجاع را در محمد(ص) ميدانند و در مكتب صادق(ع) ولي من ارتجاع را آن كسي ميدانم كه ميگويد رژيم شاه. التقاط كه در چهار اصل با ماركيست توافق دارند. پس بنابراين او ميگويد محمد(ص) ارتجاع است چون چهار اصل را به كلي رد ميكند. شايد بعضي تصور كنند كه اين چهار اصل يا ماركيست در زمان محمد نبوده است ولي آيا قرآن منظورش از منافقان كيست؟ منافق را در سورهی بقره نميشود تفسير كرد؛ بلكه درتمام قرآن آن را بايد مطالعه كرد. اگر بررسي كنيد خواهد ديدكه منظور قرآن با همين التقاط است و ماركيست راهم همان كساني ميتوان گفت كه محمد(ص) را گفتند اگر راست ميگويد خداي خود را نشان بدهد و همان بيعقلها روشنفكرشده و مكتبي به نام ماركيست بوجود ميآورند .
بعد از اين كه روشن شد كه مكتبهاي ماديگري قبل از اسلام بودهاست، ميآيم مبارزه را بررسي ميكنيم مبارزه در ماديگري براي چند چيز هستند كه تمام رژيمهاي خودكامه ميتوانند كه آنها را براي هر ماديگرا بهوجود آورد .
يكي آزادي جنسي كه رژيم شاه هم آن را آزاد قرار داد. ديگري مسكن كه اگر رژيم شاه بهوجود ميآورد. هيچگونه ماركيستي مبارزه نميكرد و ديگري نان است كه باز رژيم شاه آن را بوجود نياورد . ولي مبارزهی توحيدي آزادي سخن را دارد مسكن را دارد وكار را دارد و مهمتر از اينها دين را ميخواهد او ميخواهد كه قرآن حاكم باشد وبراي رسيدن به آن قرآن وعده مي دهد تا پيروزي با شهادت رژيم شاه نمي توانست آن را برآورده كند؛ چون قرآن حاكم ميگفت ملك الناس پادشاه مردم اله الناس خداي مردم اگر با رژيم بود پس چرا ميگويد. قل هوالله نيست خداي جز خداي يكتا پس ماركيست اينجا نميتوانست با مذهب به پيش بيايد؛ از اين رو دست به التقاط ميزند؛ يعني توحيد و مبارزهی ماركيستي كه از نظر اسلام مردود است چون قرآن حاكم مي گويد كه با مشركان پيوند نكنيد وگرنه از ما نيستيد پس التقاط بايد يكي را از اين دو متضاد را انتخاب كند يا ماديگري يا توحيد.
برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی