چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد

چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد

چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد

خوابی که همسر شهید مدافع حرم «جواد سنجه ونلی» دید
ستوان دوم پاسدار «جواد سنجه ونلی»، 13 بهمن ماه سال 1395 در آستانه ولادت حضرت زینب کبری (سلام ا… علیه) در دفاع از حرم عمه سادات شربت شهادت نوشید.
 «محدثه گرایلو» همسر دومین شهید مدافع حرم شهرستان مینودشت  از خوابی که عصر روز چهارشنبه 13 بهمن ماه _ روزی که همسرش بر بال ملائک از فرش به عرش پر کشید _ گفت.
ساعت 12 و نیم ظهر محل کار بودم که با «جواد» صحبت کردم. پس از اتمام کارم به خانه برگشتم و هر چه منتظر تماس «جواد» ماندم اما زنگ نزد.
وی افزود: همین طور در استرس بودم که خوابم برد و خوابی دیدم. در خوابم ندیدم که چه کسی بود ولی یک نفر بهم گفت «نفیسه، جوادت شهید شد». گفتم: جواد من؟ گفت: آره. گفتم: نه. گفت: «نفیسه گوش کن؛ جوادت شهید شد».گفتم: من ظهر با جواد صحبت کردم، منو اذیت نکنید. گفت: «نفیسه آماده باش، جوادت شهید شد».
همسر شهید مدافع حرم ادامه داد: روز پنج شنبه از هر کسی پیگیر شدم همه می گفتند زخمی شده است. گفتم واقعیت را به من بگویید که در جواب گفتند دنبال چه چیزی می گردی؟
آخرین مکالمه با شهید
آخرین مکالمه ما همان روز شهادتش ساعت 12 و نیم بود. گفت که «خودت خوبی خانم؟» گفتم: آره خوبم. گفت: سما خوبه؟ گفتم اون هم خوبه.
دخترم یک مقدار سرما خورده بود برای همین پرسید که سرماخوردگیش خوب شده؟ گفتم آره خوب شده.
گفت مواظب خودت و سما باش، من میام؛ تا پنج شنبه حتما میام. اگر پنج شنبه نیامدم یکشنبه صد در صد خانه کنارت هستم.
شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
با حضور سید ابوالفضل حسینی نیا سرپرست فرمانداری و جمعی از مسئولین و مردم شهرستان مینودشت برگزار شد.
چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد
چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد
در این مراسم از کتاب “کبوتر عشق” که براساس زندگی شهید مدافع حرم جواد سنجه ونلی نوشته شده بود رونمایی شد.
لازم به ذکر است کتاب “کبوتر عشق” نوشته سید علی کریمیان بر اساس زندگی شهید مدافع حرم جواد سنجه ونلی منتشر شده است.
درک مسئله حجاب در نگاه شهید توسط دختر 5 ساله؛
دل نوشته دختر شهید «جواد سنجه ونلی» در سالروز تولد بابا + تصاویر
آن چه که در این دل نوشته شاخص می باشد اهمیت مسئله حجاب در نگاه شهید می باشد که «سما»ی پنج ساله با تمام کودکی اش آن را درک کرده است.
 15 خرداد سالروز تولد پاسدار رشید اسلام «جواد سنجه ونلی»، نخستین شهید مدافع حرم  مینودشت، دومین شهید مدافع حرم شهرستان مینودشت و یازدهمین شهید مدافع حرم استان گلستان است.
ستوان دوم پاسدار «جواد سنجه ونلی» 15 خرداد سال 1364 در مینودشت به دنیا آمد.
این شهید والا مقام در تاریخ 24 / 5 / 1388 با همسرش خانم «نفیسه گرایلو» ازدواج کرد و ما حصل این ازدواج «سما» است که در تاریخ 10 / 10 / 1390 به دنیا آمد.
وی که از پاسداران گروه مهندسی رزمی و پدافند غیرعامل 45 جوادالائمه (علیهم السلام) استان گلستان بود و برای انجام ماموریت مستشاری و مقابله با گروه های تکفیری در سوریه حضور داشت، شامگاه چهارشنبه 13 بهمن ماه سال 1395 در ایام میلاد با سعادت بانوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری(س) براثر انفجار مین در اطراف فرودگاه تیفور در استان حمص سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
دل نوشته زیر از زبان «سما» یادگار این شهید والا مقام برای «ابو سما» است که همسر محترم شهید زحمت نگارش آن را کشیده است:
«سلام بابای خوبم؛ منم سما دختر پنج ساله ات. می دونم که تو خیلی مهربونی، قدر منو وقتی که شهید شدی می دونستی.
من تو رو خیلی دوست دارم. من دوست دارم اندازه تو بشم بابا. تو ناز منی.
وقتی که من می دیدم چشات سبز آبیه خوشحال می شدم بابا جون. روزی که شهید شدی دوست داشتم.
تابوتتو وقتی که آوردن دیدمت چشات یه رنگ قشنگی بود. تو نبودی که منو ببینی چادر انداخته بودم.
وقتی که تابوتتو باز کردن من یه جوری شده بودم . وقتی که تو خیابون بودم تورو هنوز نیاورده بودن من عکس تورو گرفته بودم بغلم. تو نبودی که ببینی من عکس تورو گرفتم.
چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد
چهارمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید جواد سنجه ولی گرامی باد
من دوست نداشتم تو شهید بشی برای اینکه تا هفت سالم بشه پیشم باشی.
من می دونم تو دوست داشتی من یه دختر با حجاب چادری باشم.
بابا جون من تو رو خیلی دوست دارم.
در آینده من بهت قول میدم یه دختر چادری با حجاب بشم. تو نیستی که ببینی من دارم چادر میندازم اما روحت می بینه بابا جون.
من مامانمو خیلی دوست دارم باباجونم؛ خودم ازش مراقبت می کنم.
شاممو تا آخر می خورم، وقتی که رفته بودم مهد لقمه ام رو تا آخر خوردم.
ببخشید بابا جون تو وقتی که می گفتی بسم الله الرحمن رحیم بگو من وقتی رفتم مهد آب رو بدون بسم الله خوردم.
بابا جون تو روحت می بینه من بلدم اسم خودمو بنویسم، بابا جون دلم برات تنگ شده خودت می دونی خودت داری گریه هامو می بینی خودت می بینی که من میرم کنار عکست. خودت می دونی که من تورو خیلی دوست دارم.
من یادمه که تو باهام بازی می کردی، نازم می کردی، باهم عکس می گرفتیم. می گفتی بیا اینجا به من تکیه بده من تورو نازت کنم سما دخترم.
تو منو خیلی دوست داشتی منم تورو خیلی دوست دارم بابا جونم.»
آن چه که در این دل نوشته شاخص می باشد اهمیت مسئله حجاب در نگاه شهید می باشد که «سما»ی پنج ساله با تمام کودکی اش آن را درک کرده است و سعی در رعایت آن دارد. ان شاا… که اهمیت این مسئله را ما نیز درک کنیم و به آن جامه عمل بپوشانیم.
روحش شاد؛ یادش گرامی