پتوی عراقی

پتوی عراقی

پتوی عراقی

پتوی عراقی

وقتی عملیات شروع شد و بچه ­ها پیشروی کردند و در منطقه سورمر به نقطه مورد نظر رسیدند، من که معاون سوم گردان “امیر” بودم، از برادران خواستم که به عقب بازگردند تا من و چند تن دیگر از برادران مجروح­مان را به عقب منتقل کنیم. هنگام انتقال مجروحان، برادر مجروحی را روی یکی از تپه­ ها یافتیم که آن تپه کاملاً در دید دشمن قرار داشت. هر کارکردیم که آن برادر را بیاوریم، موفق نشدیم؛ زیرا عراقی­ها به محض مشاهده کوچکترین حرکت، منطقه را زیر آتش می‌گرفتند. در نتیجه از سنگر عراقی­ها یک پتو برداشته، آن را به سوی آن برادر مجروح پرتاب کردیم و از او خواستیم یک سر پتو را بگیرد تا ما بتوانیم او را به طرف خودمان بکشانیم. آن برادر مجروح همین کار را کرد و ما توانستیم بدین وسیله جان او را نجات بدهیم. 

کتاب ” فصل فکرت های نو ” تخریبچی دلاور دفاع مقدس آقای دکتر احمد مومنی راد