شهید علی مروت سگوند با شروع جنگ تحمیلی و با استفاده از رهنمودهای امام عزیزمان با روحی تزکیه شده و اراده استوار و قوی جهت حفاظت از اسلام و دستاوردهای انقلاب اسلامی به جبهه اعزام شد.
پس از مدتی در سال 1361 در جزیره مینوی خرمشهر از ناحیه دست مجروح شده و یک انگشت خود را از دست داد اما بعد از چندی دوباره همچنان فعالانه در جبهه های نبرد حق علیه باطل و در عملیات های مختلف شرکت می کرد. در عملیات والفجر 9 به عنوان نیروی تخریب شرکت نمود و پس از اتمام عملیات با تنی خسته و مجروح به خانه برگشت. هنوز مدتی نگذشته بود که عملیات حاج عمران شروع شد. او خود را سریع به منطقه عملیاتی رساند و مردانه در این عملیات شرکت کرد. چنانکه رشادت ها و دلاوریهای او برای همیشه در خاطر همرزمان و دوستانش باقی است. وی در این عملیات به شدت مجروح و دچار موج گرفتگی شد به طوری که برای مدتی شنوایی یک گوش خود را از دست داد. بعد از بهبود وضع جسمانی بر اثر برخورد با مین به شدت مجروح شد و با بدنی پر از ترکش های آهنین به خانه برگشت. هنوز بدنش مصدوم و تیر خورده بود و عمل جراحی انجام نداده بود که خبر عملیات جدیدی در منطقه شلمچه به او رسید پس خود را با بدنی مجروح رساند و سرانجام در شب سوم دی ماه 1365 در عملیات کربلای 4 به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
فرازی از وصیت نامه پاسدار شهید علی مروت سگوند:
با سلام و دورود به امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی (ره)، زمانی شروع به نوشتن وصیت نامه می کنم که شاید چند ساعتی به آغاز عملیات باقی مانده باشد و چون وصیت را یک امر شرعی می دانم از این جهت شروع به نگارش می کنم. باید گفت هرکس که به مبدا و معاد اعتقاد دارد یک روز در مرحله انتخاب قرار می گیرد و چون اعتقادش حق است پس سعی می کند که در گروه حق قدم بردارد و وجود خود را در عرصه فروش قرار دهد. در اینجا خریدار خداوند است و فروشنده بندگان او، پس چه معادله ای بهتر از اینکه انسان با خدا و رب خود معامله کند. بنابراین باید گفت هرکس که به خدا و امام زمان ایمان دارد باید در وادی حق از همه چیز خود دست بردارد
«راهيان خرابات»؛ يادنامه شهداي اخلاص منتشر شد
كتاب «راهيان خرابات»؛ زندگي نامه و آثار مستند 31 شهيد از گردانهاي تخريب استان لرستان، به قلم بنياد سعادتي توسط انتشارات شاهد منتشر شد.
به گزارش خبرنگار نويد شاهد«راهيان خرابات» مشتمل اسناد و زندگي نامه شهداي تخريب استان لرستان در دوران دفاع مقدس است. اين اثر به معرفي 31 شهيد استان لرستان شامل زندگي نامه، خاطره، وصيت نامه، عكس، دست نوشته است كه در قطع رقعي در 272 صفحه با شمارگان سه هزار نسخه با همكاري و حمايت بنياد شهيد و امور ايثارگران لرستان توسط انتشارات شاهد منتشر شده و به بهاي 60 هزار ريال بر پيشخوان كتاب فروشي ها قرار گرفته است.

شهدايي كه در اين كتاب به معرفي آنها پرداخته شده است؛ عبارتند از «آرش آزما، مرتضي آقايي، بهمن بيرانوند، علي ترك، عبدالحسين چراغي، محمد رادمنش، الياس سوري، سيروس فتحي، ملك محمد كلهري، محمدرضا گودرزي، روح الله گودرزي، احمد لك، احمد منتي پشم، اصغر زيودار، حجت الله اسلامي منصور محمودي، رحيم رشنوطايي، فرزاد قبايي، داراب محمدي منش، محمد باژان بهاروند، پرويز نصرالهي، محمدآقا شاه كرمي، قدرت الله نظري، رحم خدا فدايي، نادعلي بي آبي، محمدرضا فطرس، علي مروت سگوند، سيداحمد ميرصفي، حسن درويشيان، محمود ويسكرمي و محمد(جان محمد) اسدالهي»
مولف در مقدمه كتاب آورده است: در زمان دفاع مقدس گردان تخريب از نيروهاي آموزش ديده اي تشكيل شده بود كه با انواع مين ها مثل ضد نفر و ضد تانك آشنا بودند، آنها در عمليات ها نقش ويژه اي داشتند چرا كه قبل از هر عمليات بايد پس از شناسايي ميدان مين دشمن توسط نيروهاي اطلاعات ـ عمليات، خود را به آن جا مي رساندند و دور از چشم كمين هاي دشمن مسيري از ميدان را پاكسازي و محدوده آن را مشخص مي كردند تا نيروهاي رزمي بتوانند در حين عمليات بدون هيچ مشكلي از آن عبور كنند و خود را به خط دشمن برسانند.
نويسنده اضافه مي كند: با استعلام از ايثارگران سپاه و تطبيق آن با آمار سازمان بنياد شهيد و امور ايثارگران استان در طول دفاع مقدس 37 نفر از نيروهاي اخلاص( درزمان دفاع مقدس به نيروهاي تخريب مي گفتند) به شهادت رسيده اند كه يادنامه آنها در آن مجموعه گردآوري شده با نام شهداي اخلاص منتشر شده است.
در بخشي از كتاب آمده است: «بنده با امام امت ميثاق بسته ام و به او وفادارم، زيرا او به اسلام و قرآن وفادار است، و اگر چندين بار مرا بكشند و زنده كنند، دست از او نخواهم كشيد. را سعادت بخش حسيني را ادامه دهيد و زينب وار زندگي كنيد. خدايا! بار الها! معشوقا! و اي مولايم!
بنده ضعيف و ناتوانم، دوست دارم دشمن چشم هايم را در اوج دردش از حدقه درآورد و دست هايم را قطعه قطعه كند، پاهايم را از بدن جدا سازد و قلبم را آماج رگبارهايش قرار دهد و سرم چون ديگر برادرانم در كردستان از تن جدا نمايد، تا دشمنان مكتبم در كمال رنج و اندوه مشاهده كنند كه گرچه چشم ها، دست ها، پاها، و سر و قلبم را از من گرفتند،اما يك چيز را نتوانسته اند از من بگيرند و آن هدف و ايمانم است، زيرا خالق مطلق جهان هستي عشق مي ورزم