مین واکسی

مین واکسی

مین واکسی

مین واکسی

هرم داغ آفتاب جنوب، لباس خاکی­اش را خیس و لب­هایش را خشکانده بود. عرق کرده بود، باید پیدایش می­کرد، یکی از 3 محافظ فیلتری گم شده بود. فرمانده گفته بود تا پیدایش نکردی از میدان بیرون نیا! با سرنیزه­اش حالا با مهارت زمین را می­کاوید. 40-30 متری را حسابی شخم زده بود. همه فوت و فن­هایی را که بلد بود به کار گرفته بود. تاعمق نیم متری وجب به وجب زمین را زیر و رو کرده بود اما هیچ خبری نبود که نبود. تصمیم گرفت چند دقیقه­ای استراحت کند. آخرین سرنیزه را در خاک فروکرد. احساس کرد نوک سرنیزه به چیزی می­خورد. با دقت خاک­ها را کنار زد. لبخندی لب­های خشکیده­اش را از هم باز کرد. آری خودش بود. یک مین واکسی.

 

 برگرفته از کتاب ” ازدحام انفجار ” نوشته تخریبچی دلاور آقای دکتر احمد مومنی راد عضو هیات علمی دانشگاه تهران