مینکوب
مینکوب
میدان مین آلوده بود و نامنظم. اصلاً کار بچه های تخریب نبود. خیلی خطرناک بود. بچه ها اصرار داشتند که با احتیاط وجب به وجب زمین را شخم بزنند و مین ها را پیدا کنند … اما فرمانده قبول نکرده بود. گفته بود یک گوشه ناخن پای بچه ها به اندازه عالمی ارزش دارد. مینکوب راه افتاد با غرش تانک کار آغاز شد. هر چند دقیقه صدای انفجار مین به گوش میرسید. با هر انفجار پاچه بزیها به هوا پرتاب میشدند و دوباره پایین میآمدند. گرچه کار با آن مکافات بود ولی ارزشش را داشت. مین های حساس و مین هایی که در عمق زمین قرار داشتند را منفجر میکرد و کار بچه ها را راحت!
برگرفته از کتاب ” ازدحام انفجار ” نوشته تخریبچی دلاور آقای دکتر احمد مومنی راد عضو هیات علمی دانشگاه تهران