محمدرضا فطرس فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)

محمدرضا فطرس فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)

محمدرضا فطرس فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)

 

نام:
محمدرضا
نام خانوادگی:
فطرس
تاریخ تولد:
1343
استان محل تولد:
لرستان
شهر محل تولد:
خرم آباد
مقطع تحصیلی:
دیپلم
رشته تحصیلی:
اقتصاد
استان آخرین محل تحصیل:
لرستان
شهر محل تحصیل:
خرم اباد
مدرسه:
دبیرستان شهید مطهری (ملک الشعرای بهار)
شغل شهید:
کارمند
وضعیت تأهل:
مجرد
تاریخ شهادت:
21/12/63
محل شهادت:
خاک عراق
نام عملیات:
بدر
محمدرضا فطرس فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)
محمدرضا فطرس فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)

الاسلام رحیمی بشمار می‌رفت و فعالیت بسزایی می‌نمود.ضرباتی که بر بدن تنومندش می‌آمد و به رایش قابل تحمل نبود حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت یاران و نخست وزیری که آنهم گاهائی از گلستان جمهوری اسلامی بودند به رایش قابل تحمل نبود و از دیگر حوادثی که ایشان را متاثر می‌نمود هیاهوی کذائی بنی صدر خائن بود زیرا مدت‌ها پیش از عزل این خائن بنا بر آگاهیهائی که داشت اخبار جنایت‌ها و خیانت‌های او را میدانست ولی با صداقتی که نسبت به امام و اسلام داشت بنا به فرمان خاموش ماند و از اینکه دست‌هایش را از طریق لسان بسته می‌دید زجر می‌کشید.
منافقین ایشان را به خوبی شناخته رضا هم برای آن‌ها مشکل ساز بود و همیشه با بدی از آن‌ها یاد می‌کرد.دوستانش را بسیار دوست می‌داشت زیرا با بررسی و مرور بر زندگی و اعتقاد و ایمان آن‌ها را سنجیده و انتخاب می‌کرد و واقعاٌ به قبول شدگان در این بوته آزمایش عشق و علاقه‌ای خاص داشت.خانه محقر پدرش پایگاه دوستان و محفل یاران حزب الله بود که در این گرداگرد یاران گفتگوهایش خدا،قرآن و امام بود و هیچوقت جنگ را فراموش نمی‌کردند و پیروزی را زمزمه می‌کردند.با شرکت فعالانه خود در عملیات‌های موفقیت آمیز رمضان والفجر 1،خیبر و بدر مدرسه خوبی برای خداجویان حق طلب شده بود که در عملیات بزرگ خیبر این سعادت نصیب او شد که از ناحیه پا مجروح گردد که بلافاصله به پشت جبهه منتقل و بعد هم به شیراز اعزام می‌گردد در مدتی که در بیمارستان بود بیمراستان را برای خود قفس میدانست و به راین اساس از بیمارستان گریخته و دوباره راهی دیار عشاق گشت.عاقبت در روز 21 اسفندماه سال 63 همانطور که آرزو داشت و از خدایش خواسته بود در عملیات پیروزمند بدر بنا بقول دوستان پس از کسب افتخاراتی در 21 بهار عمرش
محمدرضا فطرس در سال 1343 در شهر خرم آباد در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود.پدر وی کارمند ساده اداره بهداری و یکی از خادمین دربار حسین بن علی (ع)می‌باشد که عمری رادر راه خدمت به اسلام و مدیحه سرایی ائمه اطهار (ع)صرف کرده است.شهید محمدرضا فطرس فرزند اول خانواده خود بود که بقیه اعضای خانواده از جمله مادر مریضش بی نهایت به وی عشق می‌ورزیدند.تحصیلات خود را با پایین‌ترین امکاناتی که در اختیار داشت در دبستان‌های مختلف خرم آباد نیمه تمام گذاشته بود و در عین آگاهی در سال 1357 با ترک کلاس درس به صفوف انقلابیون اسلامی پیوست و از همان زمان فعالیت خود را آغاز نمود تا اینکه توسط وابستگان شرق و غرب در حین توزیع و پخش اعلامیه از راه دور هدف قرار گرفته و از ناحیه پا مجروح می‌گردد پس از مدت زمانی اندک تقریباً بهبود یافت مجدداً اقدام به فعالیت می‌نماید و در گرما گرم انقلاب پیروزمندانه به پیش می‌تاخت.شروع پانزدهمین بهار زندگی‌اش مصادف با اولین بهار آزادی مقرون گشت و همزمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به طور افتخاری جذب ارگان‌های اسلامی شد.رفته رفته با صداقتی که داشت جای خود را بین یاران اسلام و امام و جوانان باز کرد.عشق به الله چنان رضا را احاطه کرده بود که در حالیکه می‌توانست لااقل برای استراحت شب زیراندازی داشته باشد به یاد مستمندان و آوارگان روی زیلو و فرش می‌خوابید و آن‌ها را به رختخواب ترجیح می‌داد.
شب را حتماً با وضو می‌خوابید و اکثراً به نماز شب برمیخواست و اضافه بر روزها دوشنبه و پنج شنبه خیلی از روزهای دیگر را روزه‌دار بود کمک و صدقه را از کارها و وظایف روزمره خویش میدانست و به همین منوال زندگی‌اش گذرا بود تا زمانی که به فرمان امام در سخنی تاریخی سازش مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی (بسیج)عضویت این ارگان را پذیرفته و با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.پس از مدت‌ها دوری از درس بخواست خانواده جهت امتحان و اخذ مدرک دیپلم مبادرت به ادامه درس خواندن نمود و با تائید منطقه از وی امتحان درسی به عمل آمد که نتیجتاً از دبیرستان شهید مطهری (ملک الشعرای بهار)خرم آباد موفق به اخذ دیپلم اقتصاد شد.مدت‌ها عضو افتخاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برای خود رویا می‌دانست تا با همکاری دوستان توانست به رویای خونین خویش برسد و در سپه پاسداران مشغول به خدمت افتخاری شد.علاقه او نسبت به رزم به حدی بود که در ضمن اینکه فنون نظامی را فرا می‌گرفت مبادرت به آموزش در کلاس‌های اسلحه شناسی نمود.در سال 62 به عنوان پاسدار رسمی به جمع برادران جانباز پیوست.چنانچه حتی زندگی خصوصی ایشان هم در دوستانش ادغام شد و فقط او عاشق خدا،عاشق اسلام و عاشق سپاه بود حتی عقیده‌اش این بود که یک هدف الهی است و نمی‌شود از سپاه به عنوان شغل استفاده کرد با اینکه خود را حزب رستگار و پیروز خدا کرده بود خود را حزب الهی نمی‌دانست و همیشه می‌گفت من لایق حزب الله بودن نیستم و ایمان داشت که فقط حزب الله امام است و امثال من فقط می‌توانیم طرفدار حزب الله باشیم اوقات بیکاریش به مطالعه کتب مذهبی و در مراسم‌های دعای کمیل،ندبه و توسل و دسته جایت عزاداری سالار شهیدان می‌گذرانید.به پیروی از پدرش به مدیحه سرائی پرداخته بود دوستانش را همیشه به صداقت اسلام و دوری از نفاق و قبول وحدت راهنمایی می‌کرد و همیشه راهنمای آشنایان و نزدیکان بود.
هر فرصتی که پیش می‌آمد جمع حاضر را به تصحیح قرائت حمد و سوره نماز می‌نمود احادیث وی را که حفظ کرده بود در موراد مختلف بکار می‌برد و از آن‌ها برای راهنمایی افراد بکار می‌برد و در رفتارهایش از شیوه‌های بزرگان دین استفاده می‌کرد.مادر بیمارش را همیشه برای شهادتش اماده می‌ساخت و از وی می‌خواست در شهادتش گریه نکند.رضا می‌گفت مادر اگر من شهید شدم برایم گریه نکنید و اگر نتوانستی خودداری کنی برای امام حسین(ع)و مظلومیت امام حسین(ع)گریه کنید.او می‌گفت برای مظلومیت جمهوری اسلامی گریه کنید برای مظلومیت دکتر شهید بهشتی گریه کنید که مظلومانه به شهادت رسید می‌کوشید تا هر عنوانیکه بیشتر بندگی‌اش را به خدا ثابت کند در امضایش بگنجاند.از جمله همیشه کلمه‌های (عبدالله عاصی)و (مهدی منتظر قائم)را شعار خود میدانست و همچنین کلمه(ف3)را که به معنی فدایی سه هدف (خدا،قرآن،خمینی)تفسیرش نموده بود امضا او را مزین می‌کرد.عمیقاً عاشق و دلباخته نوشته‌های شهید گرانقدر آیت الله دستغیب بود و توصیه‌اش به دوستان مطالعه کتاب‌های این بزرگوار بود.قرآن خواندن را از امور جاری روزانه‌اش به حساب می‌آورد.حدود 500 جلد کتاب مذهبی که متشکل شده از کتاب‌های شهید آیت الله دستغیب بطورکامل ،اصول کافی،انواع تفاسیر قرآن و کتاب‌های گوناگون به چاپ رسیده از سپاه و ارگان‌های مختلف و سری آثار معلم شهید مطهری و دیگر کتاب‌های اسلامی بود.کتابخانه کوچکش پنجره‌ای بود بدریای بیکران اسلام از ویژگی‌های خصوصی رضا چهره نورانی و بشاش و خندان او بود که کمتر اتفاق می‌افتاد که ناراحت باشد.در سنگر پررمق حزب جمهوری اسلامی که بی شک نای و توان اسلام است همسنگر شهید گرامی حجه
به بالاترین اهداف قلبی خود که همانا دیدار معبود و لقای الله بود با لبی تشنه به عروج هجرت کرد و با غرور به زندگی‌اش نوید پیروزی سر داد.شهید محمدرضا فطرس (مهدی منتظر قائم)مظلوم بود.مظلوم شهید شد و مراسم عزایش با کمال مظلومیت و سادگی برقرار شد و جسد وی در بیابان‌های گرم جنوب در خاک عراق جهت نمایاندن راه کربلای حسینی به زوارین به یادگار ماند و به عنوان شهید مفقودالاثر از طریق ارگان‌ها اعلام گشت و به این نحو پرونده زندگی سردار رشید عملیات‌های شکوهمند رمضان پیروز و والفجر 1،فاتح خیبر و غرورآفرین بدر و فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)بسته و چراغ راه هدایت و سعادت بندگان مخلص خدا گشت راهش پررهرو باد.

یادش گرامی باد.

مسولیت ها:
رمضان پیروز و والفجر 1،فاتح خیبر و غرورآفرین بدر و فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع)
وصیت نامه:
در پایان از وصیت نامه شهید استفاده می‌کنیم که می‌فرمود امام را همیشه دعا کنید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار والسلام