فرمانده

جریمه- فرمانده- آتش بازی- جانشین- کربلای 5- انگار بار اول است و شاید بار آخر- روز شهادت عبدالکریم پورمقامی- مناعت طبع (شهید عبدالحمید شجاعی برجویی)

فرمانده

فرمانده

شهید منصور ( مصطفی ) بهادری بسیار انسان نکته سنجی بود. من در عملیات بدر در شرق دجله زخمی شدم. ایشان هر چند روز یک بار می‌آمد به عیادتم و سعی می‌کرد به من کمک کند تا روحیه‌ام را حفظ کنم. مرا با خودش به شلمچه می برد و دوباره به خانه برمی‌گرداند.

به فکر نیروها بود و این جزو دغدغه‌های ذهنی‌اش بود.

 خاطرم هست سال 1364، یک شب دو تا از بچه‌ها به درخواست استانداری و برای کمک به کشاورزان منطقه  [1]در جاده‌ی خرمشهر داشتند پاک‌سازی میدان‌های مین به جای مانده از عملیات بیت المقدس را انجام می‌دادند شب از نیمه گذشته بود که آمد سراغم و گفت:

« بریم به بچه‌ها سر بزنیم.»

گفتم:« اتفاقی افتاده؟»

گفت: محمود اسدزاده امروز از دستم ناراحت شده.

یک مقدار خرید کرد و راه افتادیم و رفتیم سراغ بچه‌ها. با شوخی و خنده از محمود عذرخواهی کرد و صورتش را بوسید و از دلش درآورد. وقتی خیالش راحت شد، دم دمای صبح برگشتیم اهواز.

بسیار صبور و با گذشت بود. اکثر اوقات حقوقش را به سایرین انفاق می‌کرد و دست بخشنده‌ای داشت.

راوی: حیدر قطب الدین

 

[1]. زمین‌های کشاورزان توسط عراق مین‌گذاری شده‌بود و امکان کاشت محصول را از آن‌ها می‌گرفت.(ویراستار)

  برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 66