فداکاری شهید حسن طهماسبی

شهید حسن طهماسبی

فداکاری شهید حسن طهماسبی

بوبیان

سال 60 در منطقه بوبیان به ما مأموریت داده‌بودند تا پلی را که به صورت موقت به جای پل سابله مورد استفاده قرارگرفته‌بود و جاده‌ی مواصلاتی آن را که بین سوسنگرد و بستان بود، تخریب کنیم.

برای انهدام جاده به نیترات آمونیوم نیاز داشتیم. هرکدام از بسته‌های حاوی این مواد بیش از 40 پوند وزن داشتند. حمل آن‌ها در شرایط پیش از شناسایی هم مشکل بود و هم عاقلانه نبود.

حسن گفت: «اول برویم منطقه رو بازدید و شناسایی کنیم بعد یک فکری برای انتقال مواد می‌کنیم.»

به محل مورد نظر که رسیدیم، متوجه شدیم پل از لوله‌های بزرگ که روی هم قرار داده شده ساخته شده‌است و خاک روی آن ریخته وآن را کوبیده‌اند.گفتم: «برویم ببینم چه‌طور می‌شود این پل را تخریب کرد؟»

حسن گفت: همین الان که خبری نیست و کسی متوجه حضور ما نشده، تمامش می‌کنیم.»

گفتم: «چه‌طوری؟ با دست خالی یا با بیل و کلنگی که نیاوردیم؟»

گفت: تو مسیر که آمدیم یک سری مین مارک7 دیدم. اگر همت کنید و همان‌ها را بیاوریم، کار تمام است.»

گفتم: «آتش‌زنه، گالوانومتر… دست خالی که نمی‌شه.»

گفت: «حالا بیا.»

رفتیم و مین‌ها را آوردیم و درون لوله‌ها قرار دادیم. حسن ماسوره‌همه را به یک سمت قرار داد و گفت برگرد عقب.

انفجار بزرگی رخ داد. وقتی نگاه کردم، متوجه شدم پل که منهدم شده هیچ، جاده هم از بین رفته است!

به قرارگاه کربلا که رسیدیم، با تعجب گفتند: ما تازه داریم مجوز مأموریت را می‌گیریم. شما رفته بودید برای شناسایی، مواد منفجره را از کجا آوردید؟

راوی: شاپور شیردل

 

برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 131