عارفان وارسته

عارفان وارسته

عارفان وارسته

می خواهم از شهیدان تخریب بنویسم اما از کدامین شان، چگونه بنویسم با چه زبانی و چه بیانی و چه کلامی. زبان قاصر است و بیان کوتاه، کلمات توان ندارند، قلم ها بر خود می شکافند، قدرتی نیست تا حتی گوشه ای از حالات شان و نمایی از چهره شان را ترسیم کنند اما باید سکوت را شکست باید گفت و نوشت.

از فرماندهان تخریب بگویم که سردارانی پر افتخار برای اسلام بودند یا از شیرمردانی 15- 14 ساله که هر کدام شان سالکی بودند از سالکان طریقت و رهروی از رهروان کوی حقیقت. عرفان نخوانده بودند، از کشف و شهود چیزی نمی دانستند اما عارفانی بودند وارسته و عاشقانی شوریده و به حق پیوسته مظلوم بودند و گمنام.

گمنامی ویژگی اصلی آنان بود. دریادلانی رزمجو و جاهدانی متقی که کسی بدرستی آنان را نشناخت، سجده های طولانی و اشک های پنهانی شان را در دل شب های تیره و در بیابان های جنوب و ارتفاعات غرب ندید “رهبان بالیل و لیوث بالنهارکزبرالحدید. ” راهبان شب و شیران روز بودند و همچون پاره های آهن.

برگرفته از کتاب مین ها و معبرها نوشته دکتر احمد مومنی راد