عارفان وارسته
و چه کار سختی از من خواستی آن هنگام که گفتی از شهیدان “واحد تخریب” بگویم، از آنها که محال را ممکن ساختند و نا شدنی ها را شدنی و من نمی دانم از کدامین شان بگویم،چگونه آنان را وصف کنم. زبان قاصر است و کلام عاجز که گوشه ای از حالات شان و نمایی از چهره شان را ترسیم کند.
از فرماندهان شان بگویم که سردارانی پر افتخار برای اسلام بودند یا از شیر مردانی 14-15 ساله که هر کدام شان سالکی بودند از سالکان طریقت و رهروی از رهروان کوی حقیقت بودند. عرفان نخوانده بودند، و از کشف و شهود چیزی نمی دانستند.
اما عارفانی بودند وارسته و عاشقانی شوریده و بحق پیوسته، مظلوم بودند و گمنام دریادلانی رزمجو و مجاهدانی متقی که عقل در معرفت آنان حیران بود و معرفت در پیش پای شان زانو زده بود. چشم سجده های طولانی و اشک های پنهانی شان را ندید چرا که کارشان جز برای خدا نبود و جز رضای خدا نخواستند. و جز رضای او نجستند.
برگرفته از کتاب مین ها و معبرها نوشته دکتر احمد مومنی راد