صاعقه
صاعقه
به صاعقه می مانست؛ هرگاه که می آمد همه جا را به آتش می کشید با همه شوخی می کرد، شور و ولوله در میان جمع می انداخت. بچه ها عاشق او بودند. فضا برایش تنگ بود. آرام و قرار نداشت، از بس فعال و پر کار بود خواب و خوراکی نمی شناخت. تنها توی ماشین بود که در مسیر رفت و برگشت از خط مقدم کمی چرت می زد همین و بس. این جمله ورد زبانش بود که: «حالا وقت کار است آن قدر برای خوابیدن وقت داشته باشیم که خسته شویم!» آدمی مثل او را فقط در رویاها توان دید.
شهید رسول آقاعلی رویایی، فرمانده واحد تخریب سپاه سوم فتح – محل شهادت منطقه خرائب خرمشهر.
برگرفته از کتاب ” ازدحام انفجار ” نوشته تخریبچی دلاور آقای دکتر احمد مومنی راد عضو هیات علمی دانشگاه تهران
