روایت مصطفی شهریاری از شهید غلامرضا کرامت نوری (21)
واژگونی جیپ فرماندهی
مسئولین و رزمندگان لشکر 19 فجر او را به عنوان نیرویی فعال و پر تلاش می شناختند وقتی به لشکر میرفتیم طبق معمول با او دیدار داشتیم سال 1362 در معیت برادران کرامت – حبیب مومنی – احمد دشتی که همه از فرماندهان بودند ماموریتی داشتیم به منطقه عملیاتی دهلران که بخشی ازنیروهای لشکر 19 فجر در آن محور مستقر بود طبق معمول جاده های مناطق عملیاتی را برای جلوگیری از گردو و خاک و عدم ایجاد خط و نشان برای دشمن نفت سیاه می پاشیدند بعضی از قسمت های جاده که بیش از حد نیاز نفت سیاه ریخته بودند بشدت لغزنده شده بود راننده ها هم به واسطه شرایطی جنگی باید با سرعت زیاد حرکت میکردند. غلامرضا راننده جیب فرماندهی بود ناگهان به یکی از آن قسمت های لغزنده رسید هشدار و داد و فریاد های ما هم سودی نبخشید ماشین از مسیر خارج شد و پس از برخورد با تپه ای کوچک در کنار جاده واژگون شد. همگی زیرماشین گیر افتاده بودیم، بدنه و سقف ماشین از برزنت بودفشار شدیدی به ما وارد می شد.
برادر تنگستانی با کوبیدن پا به درب سمت خودش درب را باز کرد و توانست از زیر ماشین خارج شود اما برای نجات ما هرچه بیشتر ماشین را تکان می داد فشار بیشتری بر ما واردمی آمد و داد و فریاد ما بلند می شد. اما قرار بودما از قافله شهداء عقب بمانیم لذا این وضعیت خیلی طولانی نشد و ماشین نیروهای ارتشی از راه رسیدند و جیپ را از روی سر ما بلند کردندبیشترین آسیب را احمد دشتی دیده بودکه دوتا از استخوان های دنده اش شکسته بود اما بقیه جراحات سطحی دیدند نیروهای رزمنده ارتش به راهشان ادامه دادند ما هم در حالی که از نحوه ی تصادف خیلی خنده مان گرفته بود با پای پیاده مسیر برگشت را در پیش گرفتیم.
یکی از عوامل موفقیت در امور فرماندهی سردار شهید کرامت و همه رزمنده ها و غلبه بر دشمن بعثی که از تمام امکانات و تجهیزات نظامی و تدارکاتی لازم برخورداربود انگیزه بچه ها و عشق به دفاع از اسلام و رضای خدا وسرزمین بود وقتی برای سرکشی و دیدار به میان آن ها میرفتم هیچ دغدغه ای جزء رفع موانع و تهیه امکانات برای مبارزه در مقابل متجاوزین نداشتند رزمنده ای که ماه ها در میادین نبرد می جنگید ماموریت وی تمام می شد مرخصی می رفت ولی بدون هیچ چشم داشتی مجددا به جبهه برمی گشت.
بسیاری از رزمنده ها را می شناختم مشکلات فراوانی داشتند اما هیچ گاه از مشکلات شخصی حرف نمی زدند به انقلاب و امام عشق می ورزیدند و تا پای جان از دستورات رهبر و ولی امر اطاعت میکردند اخلاص و شجاعت و اخلاق نیکو و جاذبه امثال شهید کرامت برای همه ی ما درس زندگی است او سن و سال زیادی نداشت ابتدای جوانیش بود اما گریه ها و راز و نیاز های شبانه و طلب استغفارش همه را متحیر می کرد.