روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (42)

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (42)

مأموريت به لبنان

 با اشغال بخشي از سرزمين لبنان به دست ارتش اسرائيل و رجزخواني صهيونيستها(پيوست2) براي مردم مظلوم منطقه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که همزمان، تازهترين عمليات سراسري خود را به نام بيت المقدس با تهديد رژيم صهيونيستي اسرائيل آغاز کرده و با پيروزي به پايان رسانده بود، بعد از فراغت از عمليات با اعزام برخي از نيروها و فرماندهان به لبنان به کمک مردم مظلوم آن ديار شتافتند.

شش ماه بعد از ورود پاسداران به بعلبک لبنان، هر روز تعداد بيشتري از زنان، چادر مشکي به سر ميکردند. پلاکاردها و تصاوير ديواري جالب و جذاب، امام خميني را به عنوان رهبر رزمندگان در خون خفته راه آزادسازي قدس نشان ميداد. نوشابههاي الکلي از مغازهها دور ريخته شد و پاسداران در تمام امور، دست بالا را داشتند. بر سر در مسجد «رأس العين» بعلبک تابلويي به اين مضمون نصب شد: «پايگاه اصلي شهادت» روي پلاکاردها و تابلوها نيز اين شعار به چشم ميخورد : «مرگ بر آمريکا»، «شهادت، هدف و آرزوي هر مؤمني است»، «انقلاب ما، اول اسلامي و بعد ايراني است» و «انقلاب ما، انقلاب مستضعفان در تمام دنياست». هم چنين راديويي به نام «صداي انقلاب ايران» راه اندازي شد که روزانه به مدت هشت ساعت نطق، خطابه، سرود و مصاحبه پخش ميکرد.

در کنار فعاليتهاي فرهنگي و عقيدتي، سپاه پاسداران تاکتيک جنگ چريکي را به منظور تحليل بردن قدرت نيروهاي اشغالگر و ندادن فرصت به آنان براي تثبيت خود در مناطق اشغال شده، به رزمندگان لبناني پيشنهاد داد. زيرا به علت عدم توازن نظامي ميان قدرت تسليحاتي ارتش اسرائيل و توان نظامي موجود در کل لبنان، امکان جنگ کلاسيک وجود نداشت. اما اين پيشنهاد مستلزم وجود حمايت مردمي و وجود رزمندگان محلي و سازماندهي آنان بود.

در اين راستا برخي از مراکز سپاههاي شهرهاي مختلف ايران، از جمله اهواز، اقدام به اعزام تعدادي از پاسداران داوطلب خود به لبنان و سوريه کردند، که اعزام عليرضا خياطويس به همراه تعدادي از همرزمانش در سپاه اهواز در آذر ماه 1362 از آن جمله بود. حضور جوانان شجاع و شهادتطلبي چون خياطويس در خيابانهاي سوريه و لبنان، ارتش اشغال گر اسرائيل را به اين چالش انداخت که از اين پس مردم مظلوم فلسطين و لبنان، حامي قدرتمندي چون سپاه و بسيج مردم ايران که ماشين جنگي ارتش بعث را بهزانو درآورده است، دارند. مردم مسلمان لبنان در ارتباط مستقيم با چنين جوانان سبزپوشي، ضمن عرض ارادت خود به آنها، پاسداران را قديساني تصور ميکردند که از آسمان به ياريشان آمدهاند. عليرضا خياطويس در لبنان بهعنوان مربي آموزشي تلاش مينمود.  

سيد مقداد حاج قاسمي: بعد از عمليات رمضان اختلافات تخريب و مهندسي بيشتر شد و من شنيدم که حسن باقري موافق استقلال تخريب از مهندسي بود. عليرغم جلسات فراواني که در اين خصوص گرفته شد اما سرانجام تغييري حاصل نشد. علي به دليل دلگيري از همين موضوع بود که با گروهي از بچهها به لبنان رفت تا به کمک نيروهاي حزب الهي آنجا براي امور تخريب و انفجارات بشتابند و آقاي دکتر سيد سعيد موسوي بهجايش نشست.

دکتر محمدرضا درخشاننيا: عزيمت عليرضا به سوريه و لبنان براي آموزش تخريب بود اما در مدارکش براي ردگمکني نوشته بودند: سرآشپز، البته از آشپزي هم سر درميآورد و آشپز خوبي بود. من شال سبزي به او داده بودم که آن را به حرم حضرت زينب متبرک کند و او اين کار را کرده بود و برايم پست کرد، هرچند برايش دردسرهايي هم درستشده بود.

برگرفته از کتاب ” سردار آتش ” نوشته عبدالرضا سالمی نژاد ( صفحه 62)