روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (36)

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (36)

بي نام و نشان

همچنان که حيات دنيوي را گذري چند روزه ميپنداشت، پست و مقام، بهره مندي از زخارف دنيا را نيز بسيار موقتي ميدانست. او اعتقاد داشت که شايسته يک مومن نيست که خود را در بند شرايط مناصب و مشاغل دنيوي قرار دهد، چرا که همين زخارف و زيورها پاي او را به دنيا و فريبهايش باز مينمايد.

به گواه دوستانش يکي از برجستگيهاي اخلاقي عليرضا، بيتفاوتي او در کسب مناصب نظامي و فرماندهي بود، اين خصوصيت موقعي جلوه گري خود را نشان ميداد که او را از مسئوليتي محروم ميکردند.

مظفر عقيلي: با اينکه خودروهاي غنيمتي بسيار خوبي به دستمان ميافتاد اما خياطويس با يک تويوتاي فکسني تردد ميکرد. اين در حالي بود که نيروهايش تويوتاهاي لندکروز غنيمتي سوار ميشدند و حتي به او اصرار ميکردند که خودرويشان را با خودروي او تعويض کند.

حميدرضا خياطويس: به او ميگفتم شايد يکي از دوستان بخواهد خدمت سربازياش را بگذراند يا بخواهد در کنار تو خدمت کند لااقل بگو مسئوليتت چيست، تا ما هم اطلاعاتي داشته باشيم. اما او در جواب همواره ميگفت: من سرباز سادهاي بيش نيستم.

پس از شهادتش تعدادي از نظاميان ارتش وقتي در مقابل عکس او قرار گرفتند، سلام نظامي دادند، آن موقع بود که من فهميدم ايشان مسئول تخريب سپاه بوده است، يعني همان نظامي به من گفت که شما نميدانيد برادرتان چه اعجوبهاي بوده است.

دکتر مؤمني راد: يکي از ويژگيهاي ستودني علي آقا اين بود که وقتي ديگر سمتي نداشت، اصلاً اهل اعتراض يا انتقاد نبود. انگار که فرمانده باشد يا نباشد برايش فرقي ندارد، او عين يک نيروي ساده بدون اينکه هيچ انتظاري داشته باشد، کار ميکرد.

سيد مقداد حاج قاسمي: ايشان يک جوان بسيار برومند بود. اصلاً خداوند يک موجودي آفريده بود خوشگل و خوش هيکل، مدير، ساکت، صبور، باجذبه، باابهت، وقتي دستور ميداد انگار يک ژنرال کارکشته است؛ اما با اينهمه کسي او را نشناخت. به اعتقاد من جزو اسطورههاي بينام و نشان اين مملکت است.

دکتر محمدرضا درخشاننيا: از ديگر برجستگيهاي اخلاقي عليرضا اين بود که اصلاً اهل خودنمايي و تعريف و تمجيد نبود. اين ويژگي را حتي ميتوانستيم در عدم ترغيبش به عکس گرفتن در جبهه ببينيم، در حالي که برخي افراد با يک روز حضور در جبهه کلي عکس يادگاري ميگرفتند، او اما هيچ علاقهاي به آن نشان نميداد. اگر در عکسهاي به جا مانده از ايشان توجه کنيد، عموماً در کنار دوستانش گرفته شده و يا به صورت اتفاقي است.

برگرفته از کتاب ” سردار آتش ” نوشته عبدالرضا سالمی نژاد ( صفحه 53)