روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (24)
جانبداري محض از امام(ره)
روح مسيحايي حضرت امام خميني همچنانکه زائيده سيره عملي نبوي و ائمه هدي(ع) بود و قداست خاصي به آن حضرت مي بخشيد، زاينده تحول روحي و معنوي جوانان دوستدار و هوادار او نيز بود. تحولي ريشه دار و مستحکم که او را هم نام ائمه هدي(ع) صدا مي کردند. اين موضوع که در مواردي نادر دين داران سنتي را به چالش انداخته بود، مخالفت هايي را در سطح عوام مسبب شد که با برخورد تند و متعصبانه جواناني چون عليرضا روبرو گشت. به طوري که او بدگويي از امام و انقلاب را برنمي تافت. در چنين شرايطي اين برادر بزرگش، حميدرضا بود که همواره او را به خويشتن داري دعوت مي کرد.
حميدرضا خياط ويس: در مسائل ديني و سياسي نيز از همان تعصب ديني تبعيت ميکرد، چه در روستاي ويس و چه در شهر اهواز، بارها اتفاق ميافتاد که او با وجود اينکه 18 سال بيشتر نداشت اما در مقابل مخالفان و يا کساني که خط فکريشان از امام جدا بود، ايستادگي ميکرد و توهين و تحقيرها را نيز به جان ميخريد. آنقدر در جانبداري از آرمانهاي امام تعصب نشان ميداد که حتي گاهگداري ميگفت: اکنون اگر يک اسلحه داشتم تمام اينها را به رگبار ميبستم. او هرگز بدگويي و بدخواهي براي انقلاب اسلامي را نميپذيرفت و تاب تحمل شنيدن حرف هاي ضدانقلابي را نداشت.
طوري شده بود که وقتي از دور عليرضا را ميديدند که به طرفشان ميآيد به همديگرمي گفتند از اينجا برويم که بازهم طرف آمد. اين در حالي بود که آنها هم ازنظر قدرت و نفوذ و هم ازنظر سن و سال از او برتر بودند.
يک روز از جبهه آمده بود و يک اسلحة يوزي با خود آورده بود. او اسلحه را پلاستيک پيچ کرده بود، باغچه را گود کرده و داشت آن را توي زمين ميگذاشت وقتي سررسيدم پرسيدم داري چکار ميکني، چرا اسلحه را توي باغچه پنهان ميکني؟ گفت اين را اينجا پنهان ميکنم تا سر فرصت که از جبهه آمدم، حساب منافقين را با آن برسم. وقتي ديدم جلودارش نيستم تا او را از اين کار و عواقب آن منصرف کنم، پاي پدرم را به ميان کشيدم، پدرم با کلي حرف و تعريف خاطره از تجربيات شخصي اش، بالاخره او را از اين کار منصرف کرد.
منصور تهراني، خواهر زاده شهيد: عليرضا ديوانه وار عاشق حضرت امام بود و اصلاً تاب تحمل شنيدن بدگويي از او را نداشت. اگرچه آدم به راهي بود و اهل سازگاري و سازش بود اما هرگز روي اصول با هيچ کس معامله نمي کرد و در اين راه غريبه و آشنا برايش تفاوتي نداشتند.