روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (22)

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (22)

فرمانده تخريب و انفجارات

 شکل گيري و تثبيت جبهههاي جنگ از يک طرف  و زمين گير شدن دشمن در مناطق مختلف، سپاه را به سمت انجام عمليات محدود در کنار شبيخونهاي گاه و بيگاه سوق داد. به نظر ميرسد با انتقال احمد سيافزاده از تخريب به عمليات سپاه، زمينه عهده داري مسئوليت آموزش تخريب به شهيد خياطويس فراهم گرديد. احمد سياف زاده در باره شکل گيري واحدي به نام تخريب در سپاه اهواز ميگويد:

از ابتداي سال 58 در سپاه اهواز بودم. فرمانده سپاه خوزستان آقاي علي شمخاني بود. ابتدا آقاي غيور اصلي مسئول آموزش سپاه شد. او يک رنجر انقلابي و اخراجي از ارتش بود. محل آموزش ابتدا در پيشآهنگي سابق اهواز در فلکة چهار شير قرار داشت، بعداً به پروکان ديلم منتقل شد. شهيد غيور اصلي ما را بهعنوان مربيان سپاه اهواز انتخاب کرد و به پادگان سعدآباد تهران فرستاد تا آموزش ببينيم. من جزو گروه تخريب بودم. ده روز در تهران آموزش ديديم. آقاي( غلامعلي) رشيد، آقاي سيد محمد حجازي و آقاي زارع هم بودند.

از شهرهاي ديگر هم در سعدآباد حضور داشتند ولي اهواز بيشترين سهميه را داشت. خرابکاريهاي عناصر گروهک خلق عرب شروع شده بود و اهواز به تخريبچي و خنثيکنندة بمب نياز داشت. چون اهواز کانون اصلي انفجار بود. من بهعنوان مربي تخريب به اهواز بازگشتم. پاسدارها را از شوشتر، آغاجري، خارک، گچساران و خرمشهر براي آموزش، پيش ما ميفرستادند. آنجا به يکي از قويترين مراکز آموزشي تبديلشده بود. علاوه بر تخريب، مربيان ديگر هم در زمينه سلاح سنگين، تاکتيک، بهداري و تعاون آموزش ميدادند. 

مدتي که گذشت آقاي شمخاني گفت: ميخواهيم واحد عمليات را تشکيل بدهيم. بحثي کرد و به اين نتيجه رسيد که من، مسئول عمليات بشوم. واحد عمليات را تشکيل داديم. مقر فرماندهي سپاه اهواز در چهارشير بود، ما به پروکان ديلم رفتيم و زمينة استقرار آموزش را درست کرديم. در آنجا کانکسهاي طولاني مثل قطار قرار داشتند. هر طور بود آن محيط را بهصورت آموزشي درآورديم، ولي من ديگر در واحد عمليات بودم. من در سال 1358 دورههاي تي ان تي، آموزش تخريب و ضدخرابکاري ديده بودم. در تلويزيون به مردم ياد ميداديم که در صورت ديدن وسايل مشکوک چهکار بايد بکنند.

انتقال سپاه اهواز از چهارشير به گلف در روزهاي اول جنگ و تشکيل ستاد عمليات جنوب به فرماندهي داود کريمي، نوعي همپوشاني مسئوليتي و  مأموريتي را بين اين سپاه و آن ستاد تازه تشکيل، باعث شده بود و تا تشکيل قرارگاه کربلا اسماً قبل از عمليات طريق القدس و رسماً قبل از عمليات فتحالمبين، شهيد خياطويس به عنوان مسئول تخريب در سيلوي اهواز در جنب «پايگاه منتظران شهادت» مستقر شد. با سيل نيروهاي مردمي که از سراسر کشور براي اعزام به جبهه به گلف هجوم ميآوردند، خياطويس اقدام به برگزاري دورههاي کوتاه مدت آشنايي با مقوله انفجارات و جنگ مين نمود.

استقرار واحد تخريب در سيلوي اهواز به دليل راه اندازي زاغه مهمات غنيمتي به خصوص پس از عمليات موفق ثامن الائمه و انتقال کليه غنايم مهمات و مين به آن محل بود.

سردار احمد خادم سيد الشهدا»(دانش پژوه)،فرمانده کنوني قرارگاه کربلا: »هدايت عمليات‌‌ها توسط فرماندهان در قرارگاه طراحي ميشد، توسط نيروهاي نخبهاي مثل شهيد معينيان، سردار صفوي، شهيد حسن باقري، احمد سياف، سردار رشيد و غلام محرابي و… مغز متفکر جنگ قرارگاه عملياتي جنوب کربلا بودند؛ چه در بحث مهندسي و چه در زمينه پشتيباني، خياطويس از نيروهاي مهندسي بود که به جرأت ميتوان گفت خروار خروار مين از جبهههاي مختلف جمع آوري ميکرد به گونهاي که آنها را بار کاميون ميکردند، سردار صفوي هر گاه به اينجا ميآيند به ياد آن روزها سراغ اتاق خياطويس را ميگيرند و به آنجا سر ميزنند.»

با رونق کار و محدويت فضاي آموزشي، ادامه آموزشها به پادگان پروکان ديلم دنبال شد. از طرفي پس از شهادت دکتر چمران و شهيد مهندس مصطفي ابراهيمي مجد ادغام واحد تخريب ستاد جنگهاي نامنظم شهيد چمران در قرارگاه تازه تشکيل کربلا قبل از عمليات طريق القدس، هم باعث انتقال فضاي کار تخريب سپاه به کارخانه نساجي (محل استقرار واحد تخريب جنگهاي نامنظم) شد و هم باعث توسعه سازماني تخريب سپاه به چند برابر گرديد. همزماني اين ادغام با آمادگي براي انجام عمليات بزرگ طريق القدس اولين سنگ محکي براي توانمندي شهيد خياطويس در اداره امور محوله به حساب ميآمد که از آن پس او را در صدر طرح ريزي عملياتي قرار داد.

حضور مقتدرانه تخريب سپاه در جريان عمليات فتح المبين و توسعه سازماني و نقش آفريني آن در سه قرارگاه عملياتي، از شهيد خياطويس مديري توانمند و لايق در جذب و پرورش نيروهاي شجاع و موثر به نمايش گذاشت. تأثير چشمگير اين شايستگي در جريان عمليات بيت المقدس به اوج خود رسيد وقتي که او همپاي توسعه ناگهاني و يکپارچه سپاه در راهاندازي تعداد زيادي تيپ، لشکر و قرارگاه به گسترش سازمان پرداخت و ضمن نقش آفريني مؤثر در اين عمليات و عملياتهاي بعدي، آموزش و تربيت نيرو را در کنار تأمين و پشتيباني رزم، با همان  حدت و شدت ادامه داد.

منصور تهراني، خواهر زاده شهيد: عليرضا قبل از جنگ وارد سپاه شد و در سپاه مسئوليتهاي مختلفي گرفت و به مأموريتهاي متعددي اعزام ميشد از سوسنگرد، شوش و کردستان گرفته تا سوريه و لبنان. اما سال 1362 فرصت بيشتري بود تا او را هر روز در پادگان شهيد مسعوديان که در کنار گلف قرار دارد، ببينم. او با حفظ سمت که مسئوليت تخريب سپاه استان خوزستان را به عهده داشت، در طبقه اول ساختمان مسئول تحقيقات نظامي بود و من در تدارکات منطقه در طبقه بالا بودم. او در همين سمت بود که هر روز ميديدم در جاهاي مختلف به آموزش نيروهاي پاسدار و بسيجي ميپردازد.

عليرضا همواره مدافع نيروهايش بود. اگرچه ذاتاً آدم آرام و ساکتي بود اما وقتي موضوع حق و ناحق پيش ميآمد، پرجنبوجوشترين و متعصبترين افراد بود، من حتي شنيدم که بارها در جلسات فرماندهان عاليرتبه در قرارگاه مقدم جنوب، وقتي احساس ميکرد، از حق نيروهاي بسيجي و تخريبچي کمرنگ حرف ميزنند، بر آشفته ميشد و از حقوق آنها دفاع ميکرد.

او از هر فرصتي براي تقويت توانمندي بسيجيها استفاده ميکرد و حتي در جاده اهواز- شوشتر، روبروي درب خزينه، تقريباً در تپههاي آنجا ابتدا نيرو پياده ميکرد و به کار آموزش نظامي ميپرداخت، بعد با پيگيريهاي مکرري که انجام داد، پادگاني را راهاندازي کرد و مرتب نيروها را آنجا ميبرد و آموزش ميداد. پس از شهادتش قرار بود آن پادگان را به نام شهيد خياطويس تغيير نام دهند که متأسفانه انجام نشد.

عبدمحمد عليپور: اينکه گفته ميشود خياطويس فرمانده تخريب قرارگاه کربلاست، حرف نامربوطي است چراکه مسئولين قرارگاههاي فتح، نصر، کربلا و…را شخص آقاي خياطويس تعيين و معرفي ميکرد. مگر ميشود او فرماندهي تخريب قرارگاه باشد و فرماندهان تخريب ديگر قرارگاهها تحت امر او باشند. اتفاقاً يکي از برجستگيهاي کار او اين بود که براي تکتک افراد حکم رسمي زد، از جمله خودم که حکم آن را هنوز هم دارم. مرا بهعنوان مسئول تخريب تيپ 17 علي ابن ابيطالب معرفي کرد.

او همچنين شهيد رسول آقا علي رؤيا را بهعنوان فرماندهي تخريب قرارگاه فتح، سيد مقداد حاج قاسمي را به عنوان فرمانده تخريب قرارگاه فجر،آقاي احمد باوي را بهعنوان فرماندهي تخريب تيپ امام سجاد، آقاي مظفر عقيلي فرماندهي تخريب تيپ بيتالمقدس، آقاي الهاکي فرماندة تخريب تيپ 25 کربلا، شهيد مولوي فرماندة تخريب تيپ 37 نور و…

 

برگرفته از کتاب ” سردار آتش ” نوشته عبدالرضا سالمی نژاد ( صفحه 39)