روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (14)

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس

روایت عبدالرضا سالمی نژاد از شهید علیرضا خیاط ویس (14)

انقلاب در اهواز

 پس از تبعيد حضرت امام به عراق حرکتهاي ديني جديدي در اهواز شکل گرفت از جمله رونق کوتاه مدت مکتب قرآن، رونق روزافزون فعاليت مساجد جزايري و شفيعي. انجمن موحدين اهواز و سپس انجمن دانشوران اهواز با برگزاري جلسات هفتگي، اولين گامهاي موثري بودند که بازاريان و جوانان مسلمان را با آموزههاي جديدي از اسلام و حماسه عاشوراي حسيني آشنا نمودند. با رونق اين جلسات، کم کم دامنه فعاليت آنها به مسائل سياسي و آشنايي با مواضع انقلابي حضرت امام(ره) نيز کشيده شد.

شهادت محمدتقي کتانباف اولين شهيد جلسه مسجد جزايري که در پي تيراندازي نيروهاي ساواک صورت گرفت، رسماً انقلاب اسلامي در اهواز را وارد مرحله جديد و پرشتابي نمود.

تشکيل جامعه روحانيت اهواز به رهبري حضرات آيات جزايري و شفيعي ضمن هدايت حرکت مردمي اهواز، راهپيماييهاي فراواني را عليه رژيم شاه ساماندهي کرد و جوانان غيوري چون عليرضا خياطويس را به خود جلب نمود که با مقابله عوامل رژيم شاه عدهاي از آنها به خاک و خون کشيده شدند. برخي از حوادث مهم اهواز در دوران انقلاب به شرح ذيل ميباشد: مراسم يادبود حاج آقا سيد مصطفي خميني، مراسم چهلم شهداي جهرم و شيراز، حادثه وحشتناک عباسيه اهواز، حادثه بيمارستان امام اهواز و حادثه چهارشنبه سياه. در کنار خيزش مردمي، حرکتهاي انقلابي پرشتاب و مسلحانهاي عليه رژيم شاه انجام گرفت که نقطه قوت و اميد مردم به پيروزي انقلاب اسلامي محسوب ميگرديد.

قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، شکل گيري گروههاي مخفي انقلابي از جمله گروه انقلابي منصورون در سال 1354 متشکل از جوانان اهواز، دزفول، آبادان، خرمشهر و بهبهان و انجام عمليات انفجار و ترور در سطح استان و کشور، رعب و وحشتي شديد را بين عوامل و وابستگان رژيم به خصوص عوامل بيگانه امريکايي و انگليسي بوجود آورد که سازمان مخوف ساواک نيز نتوانست آن گروههاي مخفي را از نفس بيندازد. ترور پل گريم مستشار امريکايي، تيراندازي آشکار انقلابيون عليه عوامل رژيم در چهارشنبه سياه در اهواز، انجام گسترده انفجارات در سطح دزفول و اهواز همزمان با برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي و…. بخشي از فعاليتهاي نظامي جوانان اين ديار به حساب ميآمد.

هر چند اعتصابات و راهپيماييهاي مردم مسلمان کشور به خصوص در ماههاي پاياني عمر رژيم شاه، اقتصاد طاغوت را فلج کرده بود و او را هر لحظه به سقوط نزديکتر ميکرد ولي آنچه که تير خلاصي را به رژيم شاه زد، اعتصاب شجاعانه کارکنان شرکت ملي نفت خوزستان بود که شاهرگ حياتي اقتصاد طاغوت را نشانه رفته و با بستن لولههاي صدور نفت از کشور او را در تنگناترين وضعيت گرفتار کرد.

شهيد عليرضا خياطويس با حضور مشتاقانه در فعاليتهاي انقلابي در ويس و اهواز تلاش نمود تا با روشنگري عليه رژيم شاه در بين اقوام و آشنايان آنها را هم با آرمانهاي بنيانگذار انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني آشنا کند و هم آنها را در جريان جديدترين اخبار مربوط به انقلاب قرار دهد.

دکتر درخشاننيا، برادر شهيد: ويس اگرچه ترکيبي از فارسيزبانان و عربزبانان را در خود داشت، اما نه تنها درگيري و برخوردي با هم نداشتند، رابطه صميمي و خوبي را نيز با هم برقرار کرده بودند که تأثير خوب اين رابطه را ميتوان بر جوانان معتقد و متدين آن ملاحظه کرد، چرا که جوانان در شرايط معنوي و دوستانه خوبي پرورش يافتند.

ما در قبل از پيروزي انقلاب در مسجد هم جلسات عقيدتي و قرائت قرآن داشتيم و هم جلسات سياسي و مسائل روز. برگزاري مراسم دعاي کميل و ندبه که جاي خود را داشت.

يادم ميآيد که سيزده ساله بودم که پاي منبر آقاي ملکيجهان که پس از پيروزي انقلاب هم معاون استاندار بود، مينشستم او آنروزها مخفيانه به ويس ميآمد و جلسات سياسي را در مسجد جامع ويس برگزار ميکرد و عليرضا هم مرتب در اين جلسات شرکت ميکرد.

منصور تهراني، خواهر زاده شهيد: عليرضا در جريان انقلاب اسلامي در مسجد جامع ويس و مسجد جزايري اهواز مشغول فعاليتهاي انقلابي بود. آن روزها جلسات مذهبي را در مسجد جامع ويس ميگرفتيم ولي حرفهاي سياسي را به صورت دورهاي توي منازل اعضاي جلسه ميبرديم، عليرضا از فعالان جلسه به حساب ميآمد. تظاهراتکه بالا گرفت، انگار که نه تانکي بشناسد، نه سربازي و نه گلوله اي، ناگهان توي خيابانهاي اهواز سينه سپر ميکرد و در جلوي تظاهرات آمادگي خود را براي شهادت به رخ سربازان کاملاً مسلح رژيم ميکشيد. در قضاياي چهارشنبه سياه که عمّال رژيم شاه، مردم برخي از شهرهاي خوزستان از جمله اهواز و دزفول، را به خاک و خون کشيد، در مقابله با وحشيگريهاي عمال رژيم رشادتهاي زيادي نشان داد و من با دل نگراني هر لحظه انتظار شهادتش را ميکشيدم.

عبدالرحمن عربي از همشهريان شهيد: ما در روستاي ويس به تبعيت از اهواز و ساير شهرهاي ايران تلاش نموديم با راه اندازي راهپيمايي و تظاهرات، مردم را با آرمانهاي حضرت امام آشنا کنيم بدين منظور شبها در کوچه پس کوچهها و خيابانهاي روستا راهپيمايي کرده و شعارهاي انقلابي عليه رژيم شاه سر ميداديم. گردانندگان اين راهپيماييها بچههاي مسجد از جمله عليرضا بودند که چند بار نيز از طرف ژاندارمري تهديد به دستگيري و زندان شدند. عليرضا در چند نوبت حداقل به همراه اينجانب در تظاهرات مردم اهواز شرکت مينمود تا بتواند سهم انقلابي خود را ايفا نمايد. مردم روستا در يک راهپيمايي بياد ماندني، در تظاهراتي از ويس تا ژاندارمري روبروي ملاثاني شرکت نمودند تا به فرمان حضرت امام نيروهاي ارتش را به برادري دعوت نمايند.

آن روزها مغازه حاج عباس پدر عليرضا پاتوق خوبي براي انقلابيون بود ما در مغازهاش هم نوارهاي مرحوم کافي را گوش ميداديم و هم از اخبار مربوط به انقلاب همديگر را مطلع ميکرديم.

برگرفته از کتاب ” سردار آتش ” نوشته عبدالرضا سالمی نژاد ( صفحه  21)