يادنامهي شهدای تخریبچی ارتش، به روایت گری تخریبچی شاپور شیردل(7)
گردان قدس
بعد از آزاد سازی بستان اوضاع خیلی آشفته بود. هنوز مدتی از زمان آزادی مناطق نگذشته بودکه دستوری صادرشد مبنی بر اینکه مردم سوسنگرد میتوانند واردسوسنگرد شوند.
در صورتیکه هنوز پاکسازی انجام نشده بود. تمام اطراف شهر مینگذاری وانواع سلاحها را میشد با مقداری تجسس بدست آورد. زمانیکه مسئولین میآمدند با آنها موضوع را مطرح کردیم که دشمن خیلی راحت میتواند با بدست آوردن سلاح، فشنگ، نارنجک، و موادمنفجره، دست به ترور و خرابکاری بزند و اسباب زحمت شود. اما هر کدام برای ما دلیلی میآوردند.
زنها، دخترها و کودکان در اطراف شهر و خانهها، فشنگ و ادوات بهجا مانده در صحنه جنگ را جمع آوری میکردند و به دورهگردها میفروختند. اینها باعث اتفاقات ناگواری در منطقه شد.
ایام به سرعت سپری میشدند. یکروز عراق ساعت5 صبح به پاسگاه محیره حمله کرد ولی با دادن تلفات سنگین نتوانست پاسگاه را از ما بگیرد. جنگ سختی در گرفتهبود. بنده همانجا مجروح شدم و برای مداوا به بیمارستان اعزام شدم. بچهها با سرسختی پاسگاه را حفظ کردند.
بعد از این مأموریتها، یگان ما سمت جاده خرمشهر- اهواز یعنی از منطقهای که ابتدای راهش از آب تیمور و سید طاهر بود، انتقال پیدا کرد. از آنجا تا مهر سال 60 با نیروهای بسیج مردمی بودم. سپس به ارتش رفته و 5 ماه دوره مقدماتی را در تهران گذراندم و بعد از آن برای طی دورهی تکمیلی ارتش در دانشکده مهندسی بروجرد درخصوص متخصص مین و تخریبات نظامی به گردان مهندسی لشکر92 زرهی آمدم. با توجه به اینکه گردان مهندسی رزمی دارای هفت گروهان بود. چهار گروهان متخصص مین و تخریبات نظامی، یک گروهان تجهیزات بلدوزر، لودر، گریدر، کمپرسی و…، یک گروهان پل، یک گروهان ارکان و پشتیبانی تشکیل شد. یعنی یک گردان مستقل که گروهان یکماش در اختیار تیپ یک بود وگروهان دوم در اختیار تیپ دو وگروهان سوم دراختیار تیپ سه وگروهان چهارم در اختیارتیپ چهار.
گردانهای یک تیپ، هرگاه مأموریت گشت شناسایی داشتند یکی از ما به عنوان متخصص مین آنجا مأمور میشدیم و تمام مأموریتهای گشت و شناسائی میدانهای مین و موانع دشمن را انجام میدادیم، حال این مناطق چه در ایران چه در خاک دشمن برایمان فرق نمیکرد.
هرگاه ایران عملیاتی انجام میداد تازه کار ما شروع میشد. قبل از عملیات شناسائی و پاکسازی میدانهای مین برای شرکت در عملیات و بعد از عملیات و پیشروی، باید بین خاکریز ما با دشمن پاکسازی انجام میشد و یک میدان مین استاندارد نصب میگردید. اطراف آن میدان مین هم باید سیم خاردار میکشیدیم. بعد از این مأموریتها گروهی شد. یعنی یک گروه یازده نفره که برای پیشرفت در امورات خیلی بهتر بود. مدتی بود قرارگاه قدس تشکیل شده بود که با بچههای سپاه ادغام و مأموریتها زیر نظر قرارگاه انجام میشد. یک روز شهید صیادشیرازی آمد و اعلام کرد در هر لشکری از ارتش میخواهیم یک گردان شهادت تشکیل دهیم و فقط داوطلب میخواهیم از هر رشته تخصصی باید در این گردان حضور داشته باشد. اینجا بودکه مخلصترین و پاکترین افرادی که در ارتش بودند داوطلب شدند و گردان شهادت که اول اسمش قدس بود، تشکیل شد. ارتش روحیه ایثار و ازخودگذشتگی را در جبههها، بصورت یک اصل و رویه دائمی خود تعریف کرده بود. برای همین این گردان را جهت انجام عملیاتهای سخت و ناممکن تشکیل داد.
برگرفته از کتاب ” کد 121 ” به کوشش مهرنوش گرجی ، افتخار فرج و سیده نجات حسینی