يادنامهي شهدای تخریبچی ارتش، به روایت گری تخریبچی شاپور شیردل(5)
اولین عملیات
عراق تا 15 کیلومتری اهواز (دبحردان- نورد) رسید که رزمندگان تیپ یک لشکر92 زرهی سریعاً خاکریز زده وهمانجا شروع به دفاع کردند و جلوی پیشرفت عراق به داخل شهر را گرفتند.
بهخاطر حضور ارتش، عراق قادر به انجام ادامه عملیات نبود. ولی از سمت سوسنگرد و کرخه داشت پیشروی میکرد. تیپ 2 از لشکر92 زرهی جانانه مقابل نیروهای عراق ایستادگی کرد تا بیشتر از این پیشروی نکند. هم ایران و هم عراق یکماه بصورت پدافندی میجنگیدند تا اینکه لشکر21حمزه ارتش که به دستور شهید صیاد شیرازی به غرب کشور برای سرکوبی منافقین و کوموله رفته بودند، به کمک تیپ2آمد. گردان مهندسی با سرعت یک پل روی رودخانه کرخه نصب و ادوات وتجهیزات را از روی پل عبور دادند و از همانجا تلفات سنگینی به دشمن وارد کردند. در این عملیات سرلشکر محمدرضا ضیایی تعداد زیادی از رزمندگان ارتش به شهادت رسیدند. چون این اولین عملیات منظم از طرف ایران بود باعث ارتقاء روحیهی رزمندگان اسلام شد وآغازی شد برای حملات بعدی ارتش اسلام.
در15 دیماه 59 ما را به لشکر92 و لشکر16 قزوین و یک گردان از سپاه که بیشتر آنها دانشجویان پیرو خط امام بودند، مأمور کردند. قرار بود در عملیات نصر شرکت کرده و پادگان حمید را آزاد کنیم. چون ما جزء بچههای جنگهای نامنظم بودیم، جلوتر از سایرین حرکت کردیم. راهکارهای لازم را از فرماندههان ارتش گرفتیم همین باعث شد پادگان حمید را آزاد کنیم. ولی تلفات سنگینی دادیم و از بچههای ارتش 140 نفر شهید شدند و گردانی که در اختیار سپاه بود در محاصره عراق افتاد و حدود 100 نفر از دانشجویان پیرو خط امام هم به اسارت دشمن درآمدند. دو روز بعد مجدداً عراق با تمام امکانات حمله کرد و مانند باران بر سرمان گلوله بارید. باز هم تعداد زیادی کشته دادیم ولی توانستیم ضربات سنگینی به پیکره ارتش عراق وارد کنیم. اصل این پیروزیها به کمک هلیکوپترهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. تک تک نیروها در جبهه هرگاه این هلیکوپترها را میدیدند جان تازهای میگرفتند. وقتی سرتا سر خاکریزها را هلیکوپترها با موشک زیر و رو میکردند ما بلافاصله هجوم آوردیم و خاکریز را تصرف کردیم.
یکی از هلیکوپترها موفق شد سه دستگاه هلیکوپتر عراق را ساقط کند و حدود 50 دستگاه تانک دشمن را از بین ببرد در این بین بیش از 1000 عراقی هم به هلاکت برساند.
چندین بار ارتش عملیات انجام داد، مانند عملیات رقابیه در جنوب، عملیات چغالوندی در غرب، عملیات کانال هندسی در جنوب ، عملیات تپه چشمه که همه آنها با رشادت نیروهای ارتش با موفقیت انجام شد.
بیست و پنجم فروردین سال 60 عملیات آفندی زغن که در منطقه شوش توسط ارتش انجام گرفت یک گروهان هم از ما بسیجیان در آن شرکت داشت. چند روز بعد عدهای از بزرگان ارتش و سپاه آمدند و گفتند:
میخواهیم اولین عملیات مشترک ارتش و سپاه را انجام دهیم.
بعد از این نشست، منجر به عملیات اللهاکبر شد. این حمله باعث آزادسازی تپههای الله اکبر و مناطق زیادی از اطراف سوسنگرد شد. حدود یکصد کیلو متر مربع از منطقه پاکسازی شد و عراق هم با توجه به مقاومت شدید نیروهایش تلفات زیادی داد. غنائم فراوانی هم بدست آمد. این عملیات به فرماندهی شهید منفرد نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی انجام شد.
یک روز عصر دکتر چمران همه نیروها را جمع کرد و گفت:
شما همه دوره جنگ پارتیزانی دیدهاید و باید به تنهایی یک عملیات انجام دهید پس برای اینکه قدرتتان را نشان دهید. باید این منطقه را از عراق پس بگیرید.
ما هم که دنبال چنین دستوری بودیم خوشحال شدیم و شبانه از رود کرخه عبورکردیم و دهلاویه را با جان کندن آزاد کردیم. ولی چون منطقه بهصورت دشت و صاف بود عراق ما را محاصره کرد ولی تیپ5 ارتش که همانجا مستقر بود به کمکمان آمد وتوانستیم ضربات شدیدی به دشمن بزنیم و در همان دهلاویه پدافند کنیم.
چهار شب در دهلاویه مستقر بودیم که چند نفر از مسئولین برای سرکشی آمدند. همان موقع منطقه ناگهان مورد هجوم توپخانهای دشمن واقع شد. چند خمپاره پشت سر هم شلیک شد، نیروهای نامنظم به کمک ارتش سدی در مقابل دشمن ایجاد کرده بودیم، درگیر و دار تبادل آتش معاون چمران که یک ارتشی بود با ناراحتی گفت:
دکتر چمران از ناحیه پشت سرش مورد اصابت قرار گرفته و حالش خیلی بد است.
آنقدر ناراحت بود که شروع کرد به گریه کردن، در انتها خبردار شدیم که دکتر چمران به آرزویش رسید و شهید شد. ما هم انگار خاک غم بر سرمان فرود آمد، هر کدام کناری زانوی غم بغل گرفتیم و زارزار گریستیم.
برگرفته از کتاب ” کد 121 ” به کوشش مهرنوش گرجی ، افتخار فرج و سیده نجات حسینی