يادنامهي شهدای تخریبچی ارتش، به روایت گری تخریبچی شاپور شیردل(18)
بلدوزر
از فرماندهی تیپ یک سرهنگ کریمی به گروهان ما دستور داده شد تا به خط مقدم سرکشی کرده و یک دستگاه بلدوزر که در گل و لای گیر کرده بود را آزاد کنیم تا مأموریت محولهاش را انجام دهد. دستگاه برای ایجاد خاکریز به منطقه رفته بود. هدایت و راهاندازی دستگاههای راهسازی در خط و پشت خط با گروهان مهندسی بود و به همین دلیل این مأموریت را به ما ابلاغ کردند.
فرمانده گروهان سروان گودرزی نیز به من، شیردل و شهید طهماسبی مأموریت داد که به خط رفته و مشکل پیش آمده را برطرف کنیم. چون فصل زمستان بود و بارندگی وجود داشت جاده خط مقدم گِلی و ناهموار بود. من نیز به اتفاق طهماسبی و شیردل با یک دستگاه خودروی زیل روسی به سمت خط مقدم کوشک حرکت کردیم. قبل از حرکت ما با تلفن بیسیم به یگان نزدیک محل مأموریت خبر دادیم تا بلدوزری که آنجا بود به سمت ما حرکت کند. وقتی که به خط سوم رسیدیم، بلدوزر زمین گیر شده بدطوری در گل و لای مانده بود و هیچ قدرت مانور نداشت.
فاصله از خط سوم تا نیروی دشمن حدود2800 متر بود. دشمن هنگامی که بلدوزر روشن بود و راننده سعی میکرد که بلدوزر را از گِل در بیاورد متوجه شده و مرتب به فاصلهی هشت دقیقه با گلولههای خمپاره 60 و 80 میلیمتری آنجا را میزد گرای دستگاه را گرفته بودند.
ساعت حدود 8 شب بود که بلدوزر کمکی رسید. ولی ما ناچار بودیم هر دو دستگاه را خاموش کنیم و مدت زمانی صبر کنیم تا دشمن باور کند هیچ خبری نیست و از زدن آنجا دست بردارند.
تقریباً 3 الی 4 ساعت بدون حرکت در همان محل مانده بودیم. از یک طرف سرما و از طرفی تاریکی مانع از استراحت ما شد. حوالی ساعت یک شب با کمک سربازان پیاده چند عدد چوب تراورس آوردیم و زیر و جلوی بلدوزر جاسازی کردیم و با سیم بکسل به بلدوزر کمکی وصل کرده و با مشقت فراوان بلدوزر را به عقب کشیدیم.
حدود ساعت 2 شب مأموریت ما تمام شد و به مقر برگشتیم. وقتی دستگاه به یگان بازگشت فرماندهی از همه بخصوص شهید طهماسبی تشکر کرد.
راوی: جانباز محمد رضا دریس جرفی
برگرفته از کتاب ” کد 121 ” به کوشش مهرنوش گرجی ، افتخار فرج و سیده نجات حسینی