ششمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید محمد حمیدی گرامی باد
ششمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید محمد حمیدی گرامی باد
محمد حمیدی متولد 1358 بود و اول تیر ماه امسال در نبرد با ترورویستهای داعش به فیض شهادت نائل آمد. از این شهید یک فرزند دو ساله بهنام «طه» به یادگار مانده است.
این شهید به «ابوزینب» معروف بود و در مسیر دمشق درعا در جنوب سوریه بر اثر انفجار مین به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. شهید حمیدی به شجاعت و دلیریِ خاصی شهرت داشت. یکی از اطرافیان او نقل کرده است که جایی در حین مبارزه نیروها در حال عقب کشیدن بودند اما شهید حمیدی برعکس همه نیروها، اسلحه خود را برداشت و به دل دشمن زد و دو نفر از این نیروهای تکفیری را نیز به اسارت گرفت و بسیاری را نیز به هلاکت رسانید.
حمیدی روز اول تیر ماه سال 1394 به همراه دو تن از مدافعان ایرانی حرم حضرت زینب (س) به نامهای حسن غفاری و شهید علی امرائی (حسین ذاکری) در جبهههای نبرد با تروریسم تکفیری در کشور سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
در سال هاي خدمتش در سپاه پاسداران به ماموريت هاي مختلف داخلي و خارجي اعزام شد و در اين رفت و آمدها دچار جراحت هاي زيادي شد. چند ماه قبل از شهادتش يك بار از ناحيه صورت و بار ديگر از ناحيه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و براي چندمين بار مفتخر به مقام جانبازي شد. جالب اينكه در بسياري از اين موارد به جز همسرش، ديگر اعضاي خانواده مطلع نمي شدند. آخرين باري كه مجروح شد، مدت كوتاهي از ترخيص بيمارستانش نگذشته بود كه عزمش را براي رفتن به مأموريت مستشاري ديگري جزم كرد؛ اما اين بار با دفعات قبل تفاوت داشت. محمد از اينكه تا آن زمان نتوانسته بود رضايت حداكثري مادر را به عنوان عاملي براي كسب درجات و توفيقات معنوي والاتر جلب كند، متأثر بود؛ براي همين اين بار و در اين مورد خاص تلاش ويژه اي داشت. مصرّانه از مادر طلب حلاليت و رضايت كرد و در صحبت هايي گفت من يقين دارم كه ما در ركاب امام حاضر (امام عصر) و موعود مبارزه و جهاد مي كنيم، هرچند كه به ظاهر ايشان غائباند، اما در واقع حجاب و موانع از خود ماست. ما بايد از خواب غفلت بيدار شويم. اگر الان نداي مردم مظلوم و بيدفاع فلسطين، لبنان، يمن، بحرين و سوريه را نشنويم، قطعاً نداي امام معصوم حاضر را هم هنگامي كه مورد خطاب ايشان باشيم، نخواهيم شنيد.»
اول تير ماه 94 و هنگامي كه من و خواهرم در مركز ام آر آي مادر را همراهي مي كرديم، خبر شهادت محمد به ما داده شد. مادر با وجود كسالت در كمال آرامش پذيراي خبر شهادت محمد بود. از اينكه پدر را مستقيماً متوجه خبر كنيم، نگراني هايي داشتيم؛ چون به تازگي عمل قلب باز را پشت سر گذاشته بود؛ اما جالب بود كه پدر با آرامش غير قابل وصفي از ما پرسيد كه آيا محمد شهيد شده است؟! محمد شخصيتي وظيفه شناس، صبور، متفكر، شجاع و در عين حال خلاق داشت. از آنجا كه رازدار بود و بيشتر سكوت مي كرد، ما از جزئيات فعاليت هايش باخبر نبوديم و بسياري از ابعاد و موارد مرتبط از جمله درجه فرماندهي او در عمليات منتهي به شهادتش بعدها براي ما مشخص شد. پس از شهادت محمد، دوستان نزديكش از شجاعت و دلاوري هايش سخن مي گفتند.
محمد عاشق شهادت بود و خود را فدايي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و خانم حضرت زينب (س) ميدانست. پدر و مادر و ما به عنوان ديگر اعضاي خانواده از اينكه محمد جان ناقابلش را در راه دفاع از اسلام، قرآن و مكتب زنده و پوياي ولايت فدا كرد، خشنود هستيم و اميد آن داريم كه با اهل كاروان عشاق اباعبدالله الحسين (ع) همراه باشد و در صورت نائل آمدن به مقام شفاعت، ما هم توفيق بهرهمندي از شفاعتش را داشته باشيم.
خواهر شهيد حميدي در توصيف ويژگيهاي برادرش اظهار داشت: محمد از كودكي باهوش و زيرك و براي آشنايي با اجزا و عناصر تشكيل دهنده وسايل الكترونيكي كنجكاو بود كه در برخي مواقع موجب از كار افتادن موقت اين وسايل هم مي شد.
وي افزود: از همان كودكي، همراه پدر با مسجد و بسيج آشنا شد. به ورزش به ويژه ورزش هاي رزمي علاقه داشت و در مدت زمان كوتاهي به موفقيتهاي قابل توجهي در اين مسير دست يافت. بعد از طي كردن دوران سربازي به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و در اين مدت آموزش هاي كاربردي مرتبط با رشته برق و الكترونيك را فرا گرفت.
خواهر شهيد حميدي تصريح كرد: تأكيد بر نماز اول وقت، حسن خلق، صبر، سكوت و رازداري از برترين سجاياي اخلاقي محمد به شمار مي رفت. نسبت به حضور در مراسمات مذهبي، به ويژه مراسم عزاداري سرور شهيدان، امام حسين بن علي (ع) مقيد و پايبند بود.
یکی از دوستان شهید «محمد حمیدی» از قول مادر این شهید مدافع حرم روایتی نقل کرده و میگوید: بار آخر که محمد زخمی شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم چون تو از ته قلبت راضی به رفتن من نیستی! دلت را با خدا صاف کن تا خدا مرا ببرد. همین اتفاق هم افتاد. گویی مادرش خواسته محمد را اجابت کرد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق درعا، در جنوب سوریه به شهادت رسید. محمد حمیدی در نبرد با تروریستهای داعش به فیض شهادت نائل آمد ؛ از این شهید بزرگوار یک فرزند سه ساله بهنام “طه” به یادگار مانده است.
مادر شهيد خلقيات پسر شهيدش ميگويد: محمد بسيار مهربان، صبور، آرام و رازنگهدار بود. 9 ساله بود كه در كلاس قرآن ثبتنام كرد. مادر دوستش را ديدم گفت خيالت راحت با پسرم قرآن ميآموزند. خيلي خلاق، بيباك، پرجنب و جوش و نترس بود. كنجكاوي محمد در وسايل برقي و هوش و استعدادش قابل توجه بود. يك راديوي كوچك درست كرده بود و موجش را انداخته بود روي راديو. عاشوراي 93 نذري پخته بودند و برايمان آورده بود. گفت مادر مرا ببخش و حلال كن. شايد سال آخر نذري باشد!
خواهر شهيد هم می گوید : يك بار سيزده بدر به باغي رفته بوديم. در يك باغ پرندهاي كوچك از لانهاش در بالاي درخت پايين افتاده بود. درخت خيلي بلند بود. محمد پرنده را دستش گرفت تا داخل لانهاش بگذارد. به محمد گفتم چكار ميكني؟ گفت ميخواهم ببرمش تا مادرش نگران نشود. ما را چند ساعت در آن باغ نگه داشت تا مطمئن شود مادر پرنده ميآيد يا نه.
وقتي شهيد حميدي به سوريه ميرود، لقب ابوزينب به ايشان داده ميشود. پدر خانواده در اين خصوص ميگويد: ابوزينب نام يكي از مجاهدان عرب زباني بود كه دوستي زيادي با پسرم داشت. بعد از شهادت اين سردار عرب زبان، به پسرم لقب ابوزينب داده بودند. پسرم دفعه اول كه رفت سوريه پشتش تركش خورد و مجروح شد. سه ماه بعد براي بار دوم اعزام شد. اين بار از ناحيه پا مجروح شده بود. از يك سمت تير خورده بود و از سمت ديگر خارج شده بود.
خواهر شهيد ادامه ميدهد: رفته بوديم از پاي عمل كرده مادر عكس بگيريم و منتظر نوبت بوديم. ناگهان همسرم آمد دنبالمان تا ما را به خانه برگرداند. شهادت محمد را به من خبر داد. در ماشين به خواهرم خبر شهادت محمد را گفتم. مادر را نيز اينطور آماده كرديم: مگر نميگويي سر و جانم فدايت يا حسين، حالا وقت آن است ثابت كني، بچهات فداي خواهرش حضرت زينب شده. بيدرنگ مادر گفت: تمام زندگيام فداي اين خاندان. قبل از اينكه به پدر چيزي بگوييم با گريه و نالههاي مادر متوجه شهادت محمد شد. خواهر ادامه داد: محمد و محمدها هديه قدمهاي آقا امام زمان… محمد ميگفت ميخواهم بروم افتخار بچهام باشم. امروز محمد مايه افتخار همه شد