سی و هشتمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید علی زمان نانکلی گرامی باد
سی و هشتمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید علی زمان نانکلی گرامی باد
زندگینامه شهید علی زمان نانکلی
علی زمان نانکلی در اول فروردین ماه سال 1339 در روستای گل آباد شهرستان سرسبز و با صفای تویسركان از توابع استان همدان به دنیا آمد. سال های کودکی، در محضر پدر و مادر خود که از دلدادگان حضرت اباعبدالله بودند پرورش یافت و درس ایثار و شهادت آموخت.
پس از رسیدن به سن تحصیل وارد دوران درس و مدرسه شد و همزمان با جمع دوستان هم سن و سال خود در کنار بازی های کودکانه و کمک کردن به امور خانه و خانواده، در هیات های مذهبی و جلسات قرآن و احکام کسب فیض می نمود.
دوران نوجوانی علی نیز همچون سایر هم سن و سال های خود، همزمان بود با روزهای مبارزه مردم ایران با حکومت پهلوی و مجاهدت برای استقرار حکومت عدل الهی در ایران همیشه سرافراز. علی و دوستانش نیز با پخش اعلامیه، دیوار نویسی، سردادن شعارهای انقلابی در نیمه شب ها و اماکن خاص نظامی و امنیتی و شرکت در تظاهرات و راهپیمایی ها به سیل خروشان انقلاب پیوستند.
مبارزات انقلابی او تا جائی ادامه پیدا کرد و گسترش یافت که از سوی ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مورد شکنجه و بازجویی قرار گرفت اما به هیچ عنوان عزم راسخش سست نشد و از مبارزه دست برنداشت.
انقلاب بزرگ مردم ایران به ثمر نشست و سال های مهم و سرنوشت ساز اوائل پیروزی انقلاب نمایان شد. فعالیت در کمیته های مردمی برای ساماندهی به اوضاع آشفته جامع، ایجاد و حفظ امنیت عمومی، کمک به محرومان و ستمدیدگان و تلاش برای فعالیت مجدد ارگان ها و دستگاه های دولتی و خدمات رسان، از کارهای مدام و شبانه روزی علی شده بود.
با فرمان و تدبیر حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج 20 میلیونی مستضعفین، به این دو نهاد نوپای انقلاب پیوست و لباس سبز پاسداری در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان تویسرکان را به تن کرد و پس از چندی به سپاه استان همدان منتقل شد.
با آغاز سال های دفاع مقدس و حمله ناجوانمردانه رژیم بعث عراق به مرزهای ایران، با روحیه جهادی که داشت به یگان پر خطر و طاقت فرسای تخریب پیوست و به سرعت به یکی از نیروهای کلیدی یگان تخریب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان تبدیل شد.
دوره های مقدماتی و تخصصی تخریب را پشت سر گذاشت و پس از مدت کوتاهی یکی از مربیان خلاق و باتخصص یگان شد. فرماندهان به توانایی و دانش علی پی بردند و او را در سطوح بالاتر به کار گرفتند و مسئولیت های بالاتری به او واگذار شد.
در هر مسئولیتی تمام توانش را به کار می گرفت و در انجام ماموریت های حساس گردان تخریب هیچ کوتاهی نمی کرد و همراه با همرزمان خود بهترین نتایج را به جای گذاشت.
سرانجام پس از ماه ها حضور دلاورمردانه در یگان تخریب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان که حالا به مدد رشادت های جوانان شجاع و ایثارگر استان همدان به گردان تخریب لشکر 32 انصار الحسین (ع) استان همدان تبدیل شده بود، در حین انجام ماموریت در هشتم اردیبهشت ماه 1362 بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی قصر شیرین به یاران و همرزمان شهیدش پیوست و به ستاره ای دیگر در آسمان پر ستاره شهدای استان همدان تبدیل شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
وصیتنامه شهید «علی زمان نانکلی»/ خواهران برای حجاب اهمیت بسیار قائل شوند
بسماللهالرحمنالرحیم
انا لله و انا الیهراجعون
فَلْیُقَاتِلْ فِیسَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ ۚ. وَ مَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا. (سوره نساء آیه ۷۴)
«بنام خداوند بخشنده مهربان
مؤمنان باید در راه خدا با آنکه حیات مادی دنیا را بر آخرت گزینند، جهاد کنند و هر کس در جهاد به راه خدا کشته شد یا فاتح گردید، او را در بهشت ابدی اجری عظیم است.
امام عزیز ما را عمر با عزت و طولانی به اندازه درازی خورشید بفرماید و انشاء الله کسی که به خدا متمسک است، از هیچ چیز نمیترسد برای اینکه آخرش این است که انسان را بکشند. آخرش شهادت است و این ترسی ندارد.
امام خمینی فرمود: «مردن در رختخواب و خوشگذرانی ذلت است تا زمانی که شهادت است.»
با نام خداوند قادر متعال و به نام خداوندی که همه جانها در دست اوست و هیچ برگی بدون امر او از درخت نمیافتد و با درود فراوان به امام عزیز و رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی، نامهام را شروع میکنم.
ای کسی که وصیت نامهام را میخوانی، پدرم، مادرم و ای مردم بدانید که راهی جز جهاد و نبرد در راه خدا نیست تا به مبداء واقعی که همان «الله» است برسید و این را بدانید که به صورت داوطلب و برای انجام وظایف اسلامی خود به جبهه رفتهام و کسی مرا به زور به جبهه نفرستاده است و من از شما میخواهم که امام را یاری کنید و دعا به جان امام یادتان نرود.
تا خدا او را تا ظهور آقا امام زمان (عج) نگهدارد. چونکه این خمینی عزیز بود که ما را از فسادها بیرون آورد و امیدواریم و از خداوند میخواهیم که امام عزیز ما را عمری با عزت و طولانی به اندازه درازی خورشید بفرماید. انشاء الله.
خدایا هدف من این است که جانم را در راه اسلام عزیز فدا کنم و کوشش کنم و تمام کارهایم را از روی اخلاص انجام دهم و اگر من شهید شدم این قربانی را از پدر و مادر من قبول کن.
پدر عزیزم، سلام. امیدوارم که از شهید شدن من ناراحت نشوید چرا که هر کس در راه خدا شهید شود زنده است و در نزد او روزی میخورد و میخواستم با شما چند کلمهای صحبت کنم و از زحمات شما تشکری کنم از کارهای پر زحمت تو بگویم یا از کار کردن در شهر غریب که سالها به خانواده خود سر نمیزدی به خاطر ما که مبادا بیخرجی باشیم و به مدرسه نرویم.
من خودم شاهد زحمات بیاندازه شما بودهام نمیدانم چگونه باید از شما تشکر کنم که قابل قبول درگاه خداوند متعال باشد امیدوارم که مرا ببخشی و مورد بخشش قرار دهی.
همچنین به مادر عزیزم میخواهم بگویم که خون من از شهدای کربلا و علی اکبر حسین (ع) بالاتر نیست یا از خون شهدای کربلای ایران، مخصوصاً شهدای روستای خودمان نظیر شهید «ابراهیم»، شهید «حسن» و شهید «احمد» و شهید «قربان» و شهدای دیگر.
ای مادرم و ای مادر شهیدان بدانید زمانی که فرزند شما لباس مقدس پاسداری که آن را امام زمان (عج) در تن دارد، به تن میپوشد این لباس خیلی مقام دارد که امثال ما آن را میپوشیم؛ و باید بدانید که دیگر ما و امثال ما، دیگر فرزند شما و خانواده خود نیستیم بلکه فرزند اسلامیم و در خدمت اسلام هستیم و من امیدوارم که تو و پدرم و خواهرانم و برادرانم برای من گریه نکنید و سیاهپوش نشوید و اگر خواستید گریه کنید برای حسین مظلوم (ع) و علی اکبر (ع) آن گریه کنید و برای من که یک بنده گنهکار و ضعیف هستم دعا کنید؛ و به خواهران خودم سفارشی دارم امیدوارم که برای من گریه نکنند که دشمن شاد شود و امیدوارم که فرزندان خود را تربیت اسلامی کنید که امید و آینده انقلاب اسلامی هستند و حجاب اسلامی را رعایت کنید.
خواهران عزیز میتوانید با تربیت فرزندان خود مشت محکمی بر دهان یاوه گویان آمریکا بزنید و برای شهداء دعا کنید که خدا فرموده است «دعا در دنیا سلاح مومن و ستون دین و روشنائی آسمانها و زمین است و مغز تمام عبادتها دعا است»؛ و از قول من به کلیه کسانی که در گردن من حق دارند و من آنها را ناراحت کردهام بگویید من را ببخشند و دعا برای من و تمامی شهدا کنند.
در ضمن نمیخواستم این وصیتنامه را بنویسم، چون دیدم برای هر شخصی لازم است که حداقل در سال یک وصیتنامهای بنویسد. من بیشتر از این مزاحم وقت شما نمیشوم. امیدوارم که دعای امام یادتان نرود در سر نماز مخصوصا، دعای معلولین و مجروحین جنگی یادتان نرود.
باز در آخر دعای همیشگی که امام عجل الله تعالی شریف که خودش سفارش کرده است یادتان نرود «خدایا خدایا تو را به جان مهدی خمینی را نگه دار.»
نکتهای که میخواستم تذکر دهم در رابطه با خواهران حزباللهی این است که به حجاب خیلی خیلی اهمیت داده و ارزش قائل شوند. چه شعار صحیحی است که میگوید: «ای خواهر من سیاهی حجاب تو کوبندهتر از سرخی خون من است.»
خدایا از تو میخواهم که مرگم را شهادت در راه خودت و در زیر پرچم اسلام یا اولیاء خودت قرار دهی و تو را شکر میکنم که این بهترین راه را برای رسیدن به خودت به این بنده حقیر و گنهکار ارزانی داشتی، به پدر و مادر و خانواده تمامی شهداء و خانواده معلولین صبر و مقاومت و تلاش همیشگی عطا کن و به همه دوستان و آشنایان من توفیق عطا کن تا رضایت تو را معیار حرکت و حساب و عمل خویش قرار دهند.»



