سی و ششمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید کمال باقی سیچانی گرامی باد

سی و ششمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید کمال باقی سیچانی گرامی باد

سی و ششمین سالگرد شهادت تخریبچی شهید کمال باقی سیچانی گرامی باد

سی و ششمین سالگرد شهادت  تخریبچی شهید کمال باقی سیچانی گرامی باد
شهید کمال باقی سیچانی اصفهان، 9331/00/04 : تولد رشته تحصیلی : حقوق / ورودی 9331 شهادت : 10/91/9334 ،بر اثر انفجار مین آرامگاه : اصفهان، گلستان شهدا، قطعه شهدای جاوید االثر، قسمت والفجر 8 فرازی از وصیت نامه شهید کمال باقی سیچانی ما به عنوان یک مسلمان شیعه مسئولیت خود را در هر کجا و در هر مکان و هر زمان باید انجام دهیم حال چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم، چه شهید شویم و چه زنده بمانیم، مهم اینست که حق را بشناسیم. پس باید این مسئولیت را بهتر شناخته و بهتر عمل نماییم. ما راهی را انتخاب کرده ایم که سرنوشت اسالم به آن بستگی دارد راه برگشت در آن وجود ندارد. یک قدم به عقب، سازش با باطل است. وحدت چنگ زدن به ریسمان الهی است. به اخالق الهی مسلح شوید اخالق اسالمی را در جزء جزء کارهایتان پیاده کنید. وحدت از عوامل پیروزی مان بوده و هست »واعتصمو بحبل اهلل جمیعا و ال تفرقوا« وحدت چنگ زدن به ریسمان الهی است. به اخالق الهی مسلح شوید و اخالق اسالمی در جزء جزء کارهایتان پیاده کنید. عزیزان، غرور علت شکست است و نا امیدی آفت پیروزی، مبادا پیروزهای چشمگیر، ما را از یاد خداوند غافل سازد و یا بعضی ضعف ها ما را نومید سازد.
شهید کمال باقی در سال1339 در یک خانواده مذهبی واقع در بخش5(سیچان)اصفهان پا بر عرصه وجود نهاد. از همان اوایل نوجوانی حساسیت عمیقی نسبت به محیط اجتماعی خویش پیدا نمود. سوالات بی شمار و روشنفکرانه ای در ذهن ش طرح و در پی دریافت پاسخ های آن در محیط مدرسه و اجتماع شروع به کنکاش نمود و خیلی زودتر از آنچه انتظار می رفت فطرت پاک و نورانیش او را به یافتن تمام سوالات و نیازهایش در اسلام بر حق و جاویدان رهنمون ساخت و وارد به جلسات قرآن و حدیث شد و در راستای این نقطه عطف دوستان و یاران جدیدی یافت و با تزکیه مدام و مستمر خویش و امر به معروف و نهی از منکر همواره به تکمیل نفسانی و عرفانی همت گماشت.

شهید بسیار هوشیار بود که در دوران تحصیل زبان زد همه دوستان و آشنایان گردیده بود و سر انجام در سال 1357 از دبیرستان سعدی اصفهان موفق به دریافت دیپلم در رشته ریاضی شد.

خود سازی این شهید والا کاملا مشهود بود که از آن جمله موفق بودن وی در کلاس های درس، دربحث با معلمین و نهایتا در مصاحبت با سایر کسانی بود که با او در تماس مداوم بودند و در موازات این برجستگی ها، برخورد با پیروان مکاتب انحرافی ضد اسلامی را از نظر دور نداشته و در تضاد عمیق با آنان مشغول بحث و دفاع از حریم مقدس اسلام گردید و چونان مولایش امیر المومنین(ع)جاذب بود و دافع و کوبنده وقاطع علیه منافقین.

شهید کمال باقی بلافاصله پس از اخذ دیپلم یعنی در سال 1358 وارد خدمت مقدس سربازی شده و نیمی از دوران خدمت صادقانه اش مصادف با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که در این مقوله فعالیتی بی چشمگیر داشته است. بالاخره پس از اخذ کارت پایان خدمت در سال1360حدود یک سال و نیم به صورت حق التدریس مشغول خدمت در آموزش و پرورش گردیده که در خلال این مدت نیز در مواقع عملیات قلبش او را به جبهه می کشاند که همگام با مسئله جنگ با درک و نگرشی ژرفی که داشت در جهت اطاعت از حضرت امام خمینی مبنی بر راه یافتن نیروی های متعهد و معتقد به دانشگاه ها در 1362با قبول شدن در رشته حقوق وارد دانشگاه و مشغول عمل شد و چندی نگذشت که بر اثر درایت و آگاهی و مدیریتی که داشت با وجود فشردگی دروس، مسئولیت کمیته جنگ دانشگاه شهید بهشتی را عهده دار شد. او هنگام با فعالیت هایش هیچ گاه مطالعه و بالا بردن سطح علمی را از نظر دور نداشته و علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی آشنایی به زبان های بیگانه یعنی انگلیسی و فرانسه را نیز داشتند و موفق به اخذ دیپلم ماشین نویسی لاتین شده بود.

فعالیت های قبل از انقلاب:

کمال که هشیاری او و خفقان حاکم بر ارکان جامعه در زمان طاغوت او را به جلسات مخفی و تشکیلات سالم اسلامی رهنمون ساخت و این فعالیت ها با فراز و نشیب هایی تا اوج گیری نهضت بر حق اسلامی به رهبری امام خمینی ادامه داشت. با اوج گیری انقلاب اسلامی دریچه ای دیگر در زندگی پر افتخارش حاصل شده و تلاش هرچه بیشتر از پیش آغاز نمود. تلاش خستگی ناپذیرش در جهت پخش بیانات و اعلانات امام چه به صورت نوار و چه به صورت اعلامیه چشمگیر و ارزشمند بود؛ خیلی اتفاق می افتاد که ساعت های متوالی با دیگران پیرامون مسائل نهضت اسلامی ایران، مشغول بحث و دفاع از ارزش های اسلامی می نمود. کمال و همرزمانش مبارزه با شیطان بزرگ و شکستن جو خفقان فکری و اجتماعی آن زمان فقط با هدایت نیروهای جوان و نوجوان بسوی تفکر نوین اسلامی با کمیتی هرچه بیشتر و کیفیتی هرچه بهتر امکان پذیر می نمود و در راستای این انگیزه تعدادی از برادران جوان با فکر واحده بودن امت اسلام و رهبری اما به تشکیل گروهی به همین منظور اقدام نمودند که کمال باقی در یکی از جلسات قرآن در مساجد توسط یکی از برادران که مسئول پخش کتاب و نشریات بود آشنا شد و سپس جهت تکمیل مسائل عقیدتی در گروه مطالعه با خط و مشی های سیاسی سعی در تسلط و القا نمودن افکار مخرب خویش بر روی جوانان پر شور داشتند؛ لذا آن جمع از برادران سعی وافر در جهت هر چه بیشتر معارف اسلامی داشته که شهید باقی ثمره دو سال تلاش مطالعه خود و همکارانش را در این زمینه تحویل مسئولین مربوطه که از روحانیون حوزه علمیه قم بودند داد. صلابت و درایت او باعث شد مسئولیت خطیری را بپذیرد که عبارت بود از تکثیر و پخش و گردآوری اغلب محصلین نمونه ممتاز شهر اصفهان در دبیرستان سعدی و در پی انجام این منظور نقش فعالانه ای داشت. او که اصول اختفاء و مبارزه با مامورین رژیم منحوس را ماهرانه آموخته بود پس از دستگیری رابطش، بازداشت و با شگردی ویژه و خاص طی بازجوئی های مختلف موفق شد خود را از اسارت دژخیمان ساواک نجات دهد. پس از رهایی مجددا به اعضای دیگری از برادران جوان، مسلمان و متعهد کرد ارتباط برقرار نمود و بانبوغ فکری که از خود بروز می داد باعث تشویق و دلگرمی تعداد بی شماری از جوانان اهل تسنن به همکاری و فعالیت برای ایجاد حکومت اسلامی گردید.

هنگام بازگشت از کردستان مسئولیت حمل نشریه ای «با محتوای اقتصاد اسلامی» که ممنوع بود را شخصا از یکی از روحانیون ثقیل، با وجود جو شدید پلیسی و مراقبت دقیق دژخیمان ساواک با تردستی خاصی به اصفهان منتقل نمود.

فعالیت های بعد از انقلاب شهید و حضور فعال او در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی:

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب خون بار اسلامی به رهبری امام بزرگوار، خدمت و فداکاری در روستاها را انتخاب نمود و با فعالیت خویش در جهاد سازندگی گام های ارزشمند دیگری در حفظ و بقای این ثمره گران بها یعنی انقلاب اسلامی برداشت و بدون وقفه و لاینقطع عازم روستاها و مشغول خدمت به روستائیان بود که خود دفتری تابناک و گویا از زندگی این شهید اسوه می باشد.

در پانزده تیر ماه 1361 جهت آموزش نظامی به پادگان غدیر اعزام شد و چون این ایام مصادف بود با ایام ماه مبارک رمضان از انجا به باغ ابریشم منتقل شده و پس از پایان دوره آموزش که رشته تخصصی ایشان نیز تخریب بوده؛در تاریخ 10مرداد ماه سال 61به جبهه اعزام گشته و مامور می شود که در تیپ مقدس امام حسین(ع) خدمت نمایند که در واحد تخریب این تیپ مشغول خدمت می گردند. بر جستگی های بارز اخلاقی و فکری او همان روزهای نخست مد نظر برادارن مسئول از جمله فرمانده شهید علی خلیلی قرار گرفته و پس از پاکسازی میادین مین در عملیات های رمضان و بیت المقدس برای اولین ماموریت به جبهه شلمچه پشت آب گرفتگی اعزام می شوند و پس از رشادت و شجاعت دراین ماموریت لیاقت و تدبیر خویش را به ثبت رساند و ازآن پس در کلیه مناطق و محورها حضوری فعال، چشمگیر و مفید داشت که از آن جمله عملیات محرم بود که در اوائل عملیات ازناحیه ران پا مجروح شده و به پشت جبهه و از آنجا به بیمارستان منتقل می شود. مدتی کوتاه مشغول درمان و پس از بهبودی نسبی دوباره به جبهه باز می گردد و چون تیپ امام حسین(ع) به لشگر تبدیل شده از طرف فرمانده شهید علی خلیلی معاونت تخریب تیپ دو که به فرماندهی شهید محمد خلیفه سلطانی بوده منصوب می شود. پس از گذشت این مدت با نزدیک شدن عملیات و الفجر یک به منطقه اعزام می شود و در این مسئولیت نیز درخشش چشمگیری داشته است .پس از مرخصی کوتاهی به منطقه پاسگاه زید اعزام و بعد از مدتی به اتفاق عده ای از برادران به کردستان می روند که فعالیت های زیادی دارد.

با شروع عملیات والفجر 4و پیروزی چشمگیرآن، پس از عملیات به شکرانه این پیروزی الهی به مشهد مقدس عازم گشتند، با پایان یافتن عملیات به دانشگاه مراجعه کرده و مشغول تحصیل می کردند و برای چندمین مرتبه در آبان ماه سال63دوباره یاد عاشق به هوای معشوق پر کشید و ایشان به جبهه مراجعت کرده و در قسمت آموزش تخریب مشغول خدمت می گردد.

پس از چندی دوباره به دانشگاه مراجعت کرده تا اینکه عملیات بدر آغاز می شود و ایشان سریعا خود را به جبهه رسانده و در سازماندهی یکی از گروه های تخریب قرار می گیرند و پس از عملیات و به سربردن مرخصی کوتاهی در مهر ماه64به کردستان رفته و مشغول فعالیت نظامی گشته که در این باب نقاط عطف خاطره های زیادی از این شهید وجود دارد که زبان زد دوستان و همسنگرانش می باشد. پس از این به اصفهان بازگشته و مدتی را در اصفهان به سر برده تا اینکه عملیات والفجر8 آغاز می گردد که چند روز پس از شروع عملیات شهید باقی به همراه عده ای از برادران به منطقه آمده و مشغول فعالیت های رزمی می شوند. ایشان به بعضی از برداران می گوید:این بار شهید می شود و حتی گفته که در خواب دیده است که به لقا یار موفق خواهد شد.

شب دوم اسفند 64از ناحیه سر و دست مجروح می شود ولی به عقب برنگشته و به پانسمان و درمان سر پائی اکتفا می کند تا اینکه شبی از این شب ها نگهبان سنگر روبروی آنها این گونه تعریف می کند:

شهید باقی به همراه یکی دیگر از برادارن با مقداری مین به جلو رفته و قسمتی از زمین را مین کاری کردند که ناگهان صدای انفجاری به گوش رسید …

چند لحظه بعد بر اثر اصابت گلوله مستقیم تانک به مین ها دگر بار گلی از گل ولایت پر پر شد و شهیدی به خیل شهیدان پیوست؛ شهیدی که یادش نمی رود، شهیدی که در تمامی محورها و عملیات ها شرکت جست و شهیدی که علمش، عملش بودو حرفش فعلش.

كمال باقي سيچاني
نام پدر : حسين
دانشگاه : شهيد بهشتي تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : حقوق
مكان تولد : سیچان (اصفهان)
تاريخ تولد : 1339/07/04
تاريخ شهادت : 1364/12/02
مكان شهادت : فاو اصلي
عمليات : پاكسازي مين
خاطرات پدرشهید کمال باقی سیچانی
راوي : پدر شهيد
شهید کمال باقی در سال ۱۳۳۹ در یک خانواده مذهبی بدنیا آمده درسال ۱۳۵۷ از دبیرستان سعدی موفق به اخذ دیپلم ریاضی گردید. پس از اخذ دیپلم وارد خدمت مقدس سربازی می شود و نیمی از سربازی او مصادف با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. پس از پایان یافتن سربازی حدود یک سال و اندی به صورت حق التدریس درآموزش و پرورش مشغول می گردد. درسال ۱۳۶۲ در رشته حقوق دانشگاه قبول می شود و پا به عرصه جدیدی می گذارد. ایشان خیلی از صفاتی که یک مؤمن واقعی و مخلص باید داشته باشد در او به خوبی آشکار بود از جمله داشتن ایمان قوی٬ امربه معروف و نهی ازمنکر٬ غیبت نکردن٬ مهربانی به بچه ها٬ صله رحم٬ دیدار خانواده شهدا. همیشه سفارش می کرد که نماز را به جماعت بخوانید. هر روز بعد از نماز صبح قرآن را با صدای بلند تلاوت می کرد و دیگران را به خواندن قرآن و نهج البلاغه سفارش می کرد. بچه ها را خیلی دوست داشت و برای تشویق آن ها دردرس و مسائل دینی به آن ها هدیه می داد که هدیه آن ها کتاب بود.
نسبت به فقرا و یتیمان بسیار دلسوز و مهربان بود تا آنجایی که در توان داشت به آن ها کمک می کرد. یک روزهنگام برگشت از مسجد درماه مبارک رمضان زن فقیری از او طلب یک جفت کفش کرده بود که او نیز درهمان جا کفش هایش را از پا درآورده و با اصرار زیاد به آن زن فقیر داده بود و خود پابرهنه به خانه آمده بود ایشان دوست داشت کارش فقط برای رضای خداوند و در راه او باشد برای ریا و جلب توجه دیگران نباشد. این شهید دردوران قبل از انقلاب فعالیت های سیاسی و مذهبی زیادی داشته است که منجر به دستگیری وی توسط مزدوران رژیم گردیده ایشان برای خرید به کتابخانه رفته بود که نیروهای ساواک او را تعقیب کرده و دستگیر نمودند پس از دستگیری ۳ نفر از د‌ژخیمان ساواک کمال را به خانه آوردند تا مدارکی علیه اوپیدا کنند یک نفر از آنان که او را سرهنگ صدا می زدند با کلت درخانه ماند و دو نفر دیگر جهت تفتیش داخل خانه شدند و تمام کمد ها و اثاثیه را با دقت گشتند ولی هیچ مدرکی پیدا نکردند زیرا او دو روز قبل مدارک را به محل امنی منتقل کرده بود. بعد او را به ساواک بردند مدت یک شبانه روز به شدت از او بازجویی کردند و تحت شکنجه های شدید قرار گرفت طوری که براثر ضربه شدید افراد ساواکی فک او جابه جا شده بود و چون مدرکی از او نیافتند در مورد فعالیت ها٬ اعلامیه ها و دوستان خود اعتراف نکرده بود. و همچنین به سن قانونی نرسیده بود عکس از او گرفتند و برای او پرونده تشکیل دادند و مرتباً او را تحت نظر داشتند تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید و در اوایل انقلاب کمال شیرینی گرفته بود و به خانه آمد و شادی کنان گفت آن سه نفری که مرا گرفته بودند به درک واصل شدند.
مدتی در آموزش و پرورش دروس ریاضی و عربی را تدریس می کرد در مدرسه متوجه می شود که سرایدار مدرسه در حال ساختن یک اتاق بود ولی پولی نداشت تا آن را تمام کند چون خودش در آن موقعیت پول نداشت به منزل یکی از اقوامش می رود و تقاضای پول از ایشان می کند و او با تعجب می گوید یک سفته تهیه کن تا پول به شما بدهم کمال سفته تهیه و امضاء میکند و نزد آن شخص می گذارد و پول را دریافت می کند و به دست سرایدار میدهد و به او می گوید فکر پس دادن این پول نباش موقعی که برای آخرین بار به جبهه اعزام می شود به مادرش می گوید اگر فلانی پول آورد مبادا پول از او بگیرید. بعد از شهادت وی آقای سرایدار پولی آورده بود ولی بنا به وصیت کمال پول را از او نگرفتند اماخود کمال بعد از مدتی پول را پس داده بود. یکی از دوستان کمال از او خواسته بود که هرچه سریع تر درسش را تمام کند با توجه به نیاز در قوه قضائيه مشغول خدمت شود ولی ایشان بحث و اجب عینی و کفایی را مطرح کرده و بعد از شهادت ایشان متوجه شدیم ایشان مادامی که درجبهه عملیات نبود کمال در دانشگاه مشغول تحصیل بود. وقتی موقع عملیات می شد سریعاً خود را به جبهه می رسانید. در ضمن علاوه بر مسئولیت های رزمی درجبهه گاهی در امر تدریس رزمندگان دخیل بوده است. یک ماه قبل ازعملیات والفجر ۸ جهت خواستگاری اواقدام کردیم اما یک هفته قبل از عملیات شهید خواب عجیبی دیده بود که این خواب را نزد آقایی تعبیر می کند. ایشان توضیح می دهند که از آن فکری که دارید صرف نظر کنید (ازدواج) و به کار دیگرتان (جبهه) بپردازید که اصلح تراست.
بعد ازاین خواب کمال به تهران رفت تا کارهای ناتمام خود را انجام دهد و از دوستان و صاحب خانه خود حلالیت بطلبد. هنگام خداحافظی حال و هوای دیگری داشت اشک در چشمانش حلقه زده و بد به همه گفته بود که این آخرین خداحافظی من است و شهید می شوم. سپس کمی از خانه دور شده بود و دوباره برگشت سرش را روی شانه مادر گذاشته و شروع به گریه کردن نمود خیلی تعجب آور بود چون که مادر نیز گریه او را تا به حال ندیده بود.

شهید کمال از ابتدای حضور در دفاع مقدس تا هنگام شهادت ۳ بار مجروح شد یک بار از ناحیه کمر٬ باردوم از ناحیه پا و آخرین بار از ناحیه سرودست مجروح می شود ولی به درمان سرپایی اکتفا کرده و به خدمت مقدس خویش مشغول می شود. یک بار دریکی از مأموریت های گروه تخریب پس ازمجروح شدن از ناحیه پا به مدت دو روز در بیابانی گرم و خشک بی حال افتاده بود که ناگهان سربازان گشتی عراق از راه می رسند و کمال را درآن وضعیت می بینند به همدیگر می گویند او مرده است و با چکمه های خود به پای او زده تا مطمئن شوند که زنده نیست و سپس با عجله می روند بعد از آن کمال با ضعف و ناتوانی به حالت سینه خیزخود را به ماشین های گشت می رساند او را به پشت خط منتقل کرده و بعد به بیمارستانی در مشهد مقدس منتقل می شود. پس از عمل جراحی هنوز در بدن شهید ۲۲ ترکش دیده می شد که مرتباً در بدن حرکت می کرد. شهید با تعدادی از برادران برای مین کاری جلو رفته بودند که بعد ازمدتی ناگهان صدای انفجاری به گوش می رسد که شهید کمال باقی دراثر برخورد مین جسم مطهرش متلاشی می شود.

خاطرات خانواده شهید کمالی باقی سیچانی
راوي : خانواده شهيد
او بسيار خوش برخورد بود ،امر به معروف ونهی از منکر می کرد، با والدین و اطرافیان بسیار مهربان بود. به صله ی رحم سفارش می کرد. علاقه ی زیادی به مسجدرفتن داشت. گوش به فرمان امام بود. توصیه به ترک غیبت می کرد.
پیرزنی وقتی حجله اش را در کوچه دیده بود گریان به منزل آمد وگفت: چند ماه پیش او مرا دید که کفش ندارم او کفش های خود را به من داد و پا برهنه به خانه آمده بود که باشنیدن این خاطره همه گریان شدند.
مسئول کمیته جنگ دانشگاه بود که پس از شهادتش دانشجویان ابراز نمودند ولی از این موضوع اصلا با خانواده صحبتی نکرده وکسی از موقعیت او اطلاعی نداشت تا بعداز شهادتش.
روی مساله حجاب تأکید فراوانی داشت و همیشه رعایت حجاب اسلامی را به خواهران خود سفارش می کرد.

از افرادی که ضد ولایت فقیه، ضد دفاع مقدس بودند و از افراد لاقید و بی تفاوت و افراد غیبت کننده و دروغگو، خانم های بدحجاب بدش می آمد ولی با آنها سعی می کرد با مهربانی صحبت کند و آنها را راهنمایی کند که غالبا پیروزهم می شد.

اگر بین بسیجی ها حرفی می شد می گفت: «برای این حرف ها بهم ديگر تهمت نزنید. این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری می شه. اگه از دست هم ناراحت شدید، دورکعت نماز بخوانید بگویید خدایا این بنده ی تو حواسش نبود من گذشتم تو هم ازش بگذر. این طوری مهر و محبت زیاد می شه. اون وقت با این نیروها میشه عملیات کرد.»
تاريخ : 1362/12/23
وصیت نامه فاتح پیروزمند عملیات والفجر8
دانشجوی شهید کمال باقی سیچانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛نوشته شد بر شما کارزار کردن و ان ناگوار است برای شما و شاید که ناخوش دارید چیزی را و آن بهتر باشد برای شما و شاید که دوست دارید چیزی را و آن شری برای شما باشد و خداوند می داند و شما نمی دانید. »بقره216
با سلام و درود بر امام زمان(عج)به پای دارنده قسط جهانی و با سلام بر نائب بر حقش امام خمینی” ادامه دهنده نهضت حسینی” و با سلام بر شهیدان عزیزی که با خون خویش رسالت الهی و مسئولیتی را که بر دوششان نهاده شده بود و به نحو احسن آنرا انجام دادند و امید است مورد رضایت خداوند قرار گیرید.

چند جمله ای را به عنوان وصیت می نویسم.
البته نمی خواهم با جمله پردازی سرتان را درد بیاورم و یا حاشیه بروم فقط چند جمله ای مخلصانه و صادقانه که انشاءالله مفید و موثر واقع شود.
ضمنا” قبل از نوشتن این را بگویم که امیدوارم این وصیت هائی که شهدا با خون خود می نویسند فقط صفحه مجله ها و روزنامه ها را پر نکند و بس، بلکه به آنها عمل شود به بطن و قلب این وصایا توجه شود نه آنکه برای تزیئن و ظاهر کاری.
«أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا،
آیا سیر نکردید در زمین،پس بنگرید که چگونه بود انجام کار آنان که پیش از ایشان بودند هلاک کرد خدا ایشان را و برای کافران است مانند آن عقوبت»

در قاموس شهادت واژه وحشت معنی ندارد. «امام خمینی»
همان طوری که خداوند باری تعالی در این آیه شریفه فرموده «سرانجام و فرجام مستکبرین با نگرشی الهی ترسیم شده است و این پندی و نفطه قوتی است برای ما، از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که ما مسائل فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی در کجا و چگونه بوده ایم و حالا در کجای راهیم و به سوی چه می خواهیم حرکت کنیم و مطلوب مان چیست؟

البته خداوند رحمن فرموده و نعمت انقلاب اسلامی را با رهبری چون امام عزیز به این ملت ارزانی داشته. خداوند منان وعده خلیفه الهی را به مستضعفان داده و این وعده حق است و حتمی، منتهی باید آن را یقین کرد و به آن ایمان قلبی داشت. البته خلیفه الله شدن و بودن و ماندن ساده بدست نمی آید و در این راه سختی ها و رنج ها باید کشید و «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا؛ و بدرستی با سختی است که آسانی بدست می آید.»
بنابراین ما آن روزهائی که در خیابان ها ازدست نظام فسق طاغئتی فریاد می زدیم و جمهوری اسلامی را طالب بودیم می بایست به فکر مشکلاتی که بعدا” از طرف شیاطین و استکبار جهانی برایمان دیدند و می بینند، بوده و با جان و دل پذیرای مشقت های آن باشیم.

این انقلاب، «خون» می خواهد و با خون است که تداوم می یابد و اسلام نصرت می باید و با پیامش جهان را منقلب ساخت، ریشه های آن رشد یافته شکوفا می شود.

« إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ »
ما به عنوان یک مسلمان شیعه؛ مسئولیت مان را در هرکجا و هر مکان و هر زمان باید انجام دهیم، حالا چه پیروز شویم، چه شکست بخوریم، چه شهید شویم و چه زنده بمانیم، مهم آن است که حق را بشناسسیم و آن را بشناسیم. پس بیاید این مسئولیت را بهتر شناخته و بهتر عمل کنیم. چه بسا شناخت آن را افراد بسیاری از نومیدی و بی خبری نجات می دهد پس انجام مسئولیت از پیروزی و شکست مهم تر است.
ما راهی را انتخاب کرده ایم که سرنوشت اسلام به آن بستگی دارد راه برگشت در آن وجود ندارد یک قدم عقب گرد سازش با باطل محسوب می شود و عزت و شرفمان تناسب مستقیم با عملکرد مان نسبت به آن دارد حتی اگر همه ما شهید شویم.

وحدت از عوامل پیروزیمان بوده و هست« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا » وحدت چنگ زدن به سیمان الهی است پس تفرقه دور شدن از این ریسمان و دور شدن از خداو نزدیک شدن به شیطان است در نتیجه غلبه جنود شیطان.

عزیزانم چقدر تا به حال سفارش وحدت شده اما دوباره نغمه های تفرقه آن هم سر مسائل جزئی یا بعضا” مقام های پست دنیوی شنیده شده، آخر عزیزان چرا پیام شهیدان را عمل نمی کنید/ یک سری به این جبهه ها بزنید، آن وقت می بینید که چه بچه های پاک و صادق و مخلص که قلم از وصف حالاتشان عاجز است در اینجا بنشینیم و نق بزنیم البته نه اینکه چشم و گوش بسته باشیم و اصلا حرفی نزنیم:
فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
بلکه در گفتار در تذکرها و اعمالمان رعایت مسائل اخلاقی را بکنم از می گویئم:غیبت از اخلاق رضیله است ولی چند لحظه بعد خیلی راحت مثلا پشت سرفلان و بهمان غیبت می کنیم انشاءالله که خداوند تعالی از گناهنمان در گذرد.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ای کسانیکه ایمان اورده اید چرا انچه را که می گویئد عمل نمی کنید؟»
به اخلاق الهی مسلح شوید و اخلاق اسلامی را در جزء جزء کارهایتان پیاده کنید. عزیزان غرور علت شکست است و ناامیدی آفت پیروزی. پیروزی های چشمگیر ما را از یاد خداوند رحمن غافل نسازد و یا بعضی ضعف ها مار ا نومید نسازد؛این سخن به خصوص با برادران عزیز مسئول طرح و برنامه ریزی در جبهه ها می باشد که مبادا در تصمیم گیری ها عجله به خرج دهند. الحمد الله در این زمان و برکت نعمت خدادادی “انقلابمان” نیروهای مومن و مخلص زیادی داده است که تک تک آن ها ارزش فراوانی برای اسلام و پیشبرد آن دارند. مبادا خدای نکرده بر اثر سهل انگاری یا استفاده نکردن از تجربیات عملیات های گذشته مرتکب گناهی یزرگ شوید که در این امر مهم “طرح عملیاتی ” کوچک ترین اشتباه بزرگ ترین و آخرین اشتباه خواهد بود که سبب هرز رفتن نیروهای اسلام خواهد شد و فردای قیامت باید جوابگو باشید.
مسئله دیگر مسئله تبلیغات می باشد، ببینید حرف دل و زبان باید یکی باشد تا از دو روئی پرهیز شود. البته نمی گویم مسایل نظامی و تاکتیکی را بیان کنید که اصلا از لحاظ نظامی درست نیست ولی گفتنی ها را به موقع باکمی تامل بگوئید و عجله خرج ندهید.
« إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ »
صبر پیشه کنید.بگذارید در هر عملیاتی جلو رفته ها ،برگشتیها، تلفات دشمن و شهدای خودی تثبیت کامل شود آن وقت اطلاع دهید و تبلیغات اسلامی بکنید تا در اذهان برادران رزمنده خدای نکرده عدم اعتماد به وجود نیاید.

واما با سلام خدمت خانواده عزیز و مهربانم:
و سلام بر پدر و مادر ارجمند :
انشاءالله که صبور و پایدار باشید. ببینید مرگ بالاخره در انتظار همه است، چه بهتر که مرگ سرخ باشد و انتخابی باشد. اصلا این مرگ نیست. زنده شدن است که نمی رود. جسم حیوانی اش می رود ولی روح الهی اش بدست می آید تازه این وقتی است و بالاخره همه روزی همدیگر را ملاقات خواهیم کرد. پس نگرانی معنی ندارد؛ از اویم و به سوی او باز می گردیم. فقط شما دعا کنید و طلب امرزش برای همگیمان.
نماز جمعه یادتان نرود. مسجد را ترک نکنید و همیشه رفتم به این مکان مقدس را سرلوحه عباداتتان قرار دهید. از دولت پشتیبانی کنید و پیشتیبانی روحانیت متعهد باشید.خلاصه اسلام را به هر نحو که می توانید یاری کنید؛ در خاتمه از شما و از همه برادران و خواهرانم و هم چنین دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم.
و من الله توفیق

مسئول کمیته جنگ و دانشگاه شهید بهشتی و یکی از مسئولین واحد تخریب لشکر امام حسین(ع)
« اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ »

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج)خمینی را نگهدار
از عمرما بکاه و بر عمر او بیفزا
والسلام
کمال باقی
1362/12/23 جزیزه مجنون