سرگشته

شهید مصطفی ابراهیمی مجد

سرگشته

گویی از جنس خاک نبود، مثل شعله می مانست، داغ بود، گداخته بود، مشتعل بود در او نیرویی وجود داشت که او را از زمین جدا کرده بود. سرگشتگی و حیرانی را می شد از چشمانش خواند، گویی در جستجوی کسی بود، دائماً به یاد بود از او می گفت از او می خواند.

شهید مصطفی ابراهیمی مجد

 

شهید مصطفی ابراهیمی مجد

 

شهید مصطفی ابراهیمی مجد

 

شهید مصطفی ابراهیمی مجد

برگرفته از کتاب مین ها و معبرها نوشته دکتر احمد مومنی راد