زیر آفتاب سوزان
زیر آفتاب سوزان
به اتفاق برادر هراتی و برادر اعرابی و محمودی عازم مأموریت ویژه مرزی بودیم ما میبایست از مسیر “دریاچه هامون پوزک”، “دهانه باد”، “چاه خرما” و” بندان”، منطقه را دور میزدیم و دوباره از طریق جنوب خراسان، جاده “پل قرآن” و “ادیمی” وارد زابل شویم. مسیر بسیار طولانی و خطرناک بود. در بین راه لندکروزر دچار اشکال فنی شد ناچار برگشتیم و خودرو را نزد تعمیرکار بردیم و بعد از تعمیر وانت عازم مأموریت شدیم در دشت جنوب بندان متوجه شدم برادر هراتی که رانندگی خودرو را به عهده داشت هر چه فرمان را میچرخاند خودرو دور نمیزند او با مهارت خاصی خودرو را متوقف کرد و به بازدید آن پرداخت، متوجه شدیم که تعمیرکار سه تا از پیچهای سیبک فرمان را نبسته و خودرو فقط با یک پیچ مهره که آن هم بریده بود آن راه خطرناک را آمده است.
در آن بیابان سوزان بیآب و علف که تنها محل عبور کاروانهای اشرار و قاچاق بود در زیر آفتاب داغ و سوزان کویر، مأیوسانه گوشهای نشستیم و به روبرو چشم دوختیم. اما او با اعتماد به نفس و ارادهای که داشت ناامید نشد و به دنبال راه چاره چندین بار لندکروزر را دور زد. آنگاه آچار را برداشت و زیر خودرو رفت با نومیدی پرسیدم حسن چه کار میکنی؟ صدایش را شنیدم که میگفت: دارم دنبال پیچ میگردم به کار او اهمیت ندادم و دوباره به فکر فرو رفتم اما ایشان با باز کردن چهار عدد پیچ مشابه از جاهای غیر ضروری خودرو و بستن آنها به سیبک فرمان، چنان وانت را روبراه کرد که گویی هرگز نیاز به تعمیر ندارد. آن روز برادر هراتی با این ابتکار و اندیشه خود در واقع جان همه ما را از یک منطقه ناامن و قاچاق رو و غیرقابل عبور که هر لحظه امکان تلف شدن ما میرفت، نجات داد.

برگرفته از کتاب ” فصل فکرت های نو ” تخریبچی دلاور دفاع مقدس آقای دکتر احمد مومنی راد ( صفحه 75)