زندگي نامه شهيد محمدعلي آذري (کتاب انتهای معبر)
زندگي نامه
شهيد محمدعلي آذري درسال 1339 در ميان خانوده اي مذهبي به دنيا آمد. با وجود ضعف بدني داراي هوش سرشاري بود. پس از طي دوران دبستان و راهنمايي در مدرسه شهيد آور به علت فقر مادي و موقعيت خانوادگي براي ادامه تحصيل وارد آموزشگاه فني و حرفه اي شركت نفت شد.
بعد از دوسال به عنوان كارگر برق به استخدام شركت نفت درآمد. وي نيز همچون ديگر جوانان به فعا ليت هايي از قبيل پخش اعلاميه و نوارهاي امام و نوشتن شعار روي ديوار پرداخت و به اعتصابات شركت نيز شكل مي داد. در همين موقع به كمك سايرين به ساختن حسينيه طالقاني آغاجاري پرداخت.
بعد از پيروزي انقلاب به فعاليتهاي خود ادامه داد و با شروع جنگ تحميلي به نداي امامش لبيك گفت و كار و تحصيل را رها كرد و به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شتافت.
در يورش دشمن شكن عمليات ثامن الائمه شركت كرد و در اين عمليات از ناحيه ي شكم و دست مجروح و چندين ماه در بيمارستان نمازي شيراز بستري شد. بعد از چند ماه با وجود جانبازي به خدمت سپاه درآمد و به كارش ادامه داد

بعد از حمله ي رمضان به عنوان تخريب چي آغاز به كار كرد و آن چنان در اين امور پيشرفت كرد كه به فرماندهي تخريب لشكر قدس منصوب شد. يكي از فرماندهان منطقه 8 سپاه ميگفت: هرگاه مي فهميديم شهيد آذري در خط مقدم است، با خيال راحت به عمليات مي پرداختيم.
در عمليات والفجر مقدماتي بر اثر اصابت تركش از ناحيه ي پا مجروح شد ولي به خاطر مسئوليت سنگيني كه احساس مي كرد، حاضر نبود براي معالجه به بيمارستان برود. مي گفت: اكنون وقت ندارم ان شاءالله بعداً ميروم. با شروع مرحله ي اول عمليات والفجر چون گذشته با پايي مجروح پيشاپيش ساير برادران به خنثي كردن مين ها پرداخت. در حالي كه شخصاً حدود چهل متر معبر در ميدان مين دشمن باز كرده بود هنگام تماس با بيسيم تركش به پشت كتف چپش اصابت كرد و از سينه اش بيرون آمد. بلافاصله او را به انديمشك و از آن جا به بيمارستان آيت الله كاشاني اصفهان منتقل كردند. سرانجام در تاريخ 26 فروردین سال 1362 به آرزوي ديرينه خود كه همانا شهادت بود، نائل گرديد. هميشه برادران را به تقوا و دعا توصيه ميكرد و مي گفت: رمز پيروزي ما در همين دعاهاست.

برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی