زمینی آسمانی
در سردخانه ی یکی از بیمارستان های اهواز بالای سرش رسیدیم. قدی بلند داشت چشم هایش بسته بود، ولی از روی پلک هایش می شد به درشتی چشم هایش پی برد. بدنش سالم سالم بود؛ تنها ترکشی به سرش اصابت کرده بود.کاتیوشای دشمن در جبهه ی دارخوین کار خودش را کرده بود.
در حالیکه معاون سیاسی استاندار باختران و سرپرست استانداری کردستان بود، به همراه هیأتی از خبرنگاران خارجی به جنوب آمده بود تا عمق جنایات دشمن را منعکس کند. او کسی نبود جز شهید مجید حداد عادل که مقام استانداری را بر زمینیان گذاشت و خودش به آسمانیان پیوست.
مهرماه 60، سردخانه ی بیمارستان شهید چمران اهواز.
برگرفته از کتاب مین ها و معبرها نوشته دکتر احمد مومنی راد
مهندس شهید مجید حداد عادل
نام : مجید
نام خانوادگی : حداد عادل
تاریخ تولد : 1330/12/14
محل تولد : تهران
رشته تحصیلی : مهندسی متالوژی
تاریخ شهادت : 1360/7/7
محل شهادت : جبهه دارخوین
چهارده روز از اسفند ماه 1330 میگذشت که شهید «مجید حدادعادل» چشمهایش را به این دنیا گشود؛ او در سایه لطف خداوند متعال بزرگ شد و در دبستانهای علوی، قائمیه و اثنیعشری به تحصیل علم همت گماشت. این شهید دفاع مقدس مقطع متوسطه را در دبیرستان علوی گذراند و در سال 1348 پس از اخذ مدرک دیپلم ریاضی وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در رشته مهندسی متالوژی تحصیل کرد. ظلم و استبداد رژیم پهلوی مجید را بر آن داشت تا فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کند. این مبارزات به آنجا کشید که او دو بار در سالهای 1350 و 1351 به زندان بیفتد. او در سال 1353 مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد و در فاصله سالهای 1354 تا 1356 در شیراز و مشهد، خدمت سربازی را انجام داد.
از مسئولیت در نخستوزیری تا خدمت به مردم در جهادسازندگی
شهید حدادعادل در سال 1357 جهت گذراندن دوره تکمیلی در رشته مدیریت به انگلستان رفت؛ با تبعید امام (ره) به پاریس، درس را رها کرد و به خدمت امام (ره) شرفیاب شد؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی دیپلماتهای رژیم پهلوی را از سفارت ایران در انگلستان به یاری دوستانش بیرون کرد و اداره آنجا را بر عهده گرفت.
چندی بعد به ایران بازگشت و در نخستوزیری در یک مرکز مهم و حساس خدمت کرد. شهید حدادعادل با سامان دادن این بخش به عضویت جهادسازندگی درآمد و مسئولیت بخش فرهنگی را پذیرفت و بر انتشار مجله جهادسازندگی نظارت کرد.
وی در آذرماه سال 1358 به عضویت شورای مدیریت تولید رادیو درآمد و به ویژه تولید برنامههای ادبی، هنری و نمایشنامههای رادیو را زیر نظر گرفت؛ از جمله این فعالیتها ساخت سرود شهید مطهری و سرود «اللهاکبر خمینی رهبر» بود.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مجید به عنوان دیدهبان توپخانه در گیلانغرب به دفاع از خاک پاک کشور پرداخت؛ ستاد ارتش او را به تهران فرا خواند اما او همکاری با شورای عالی دفاع و شورای تبلیغات جنگ را آغاز کرد و اندکی بعد معاونت سیاسی و اداری استانداری کرمانشاه را پذیرفت و سپس سرپرستی استانداری کرمانشاه را بر عهده گرفت.
شهید حداد عادل نخستین مقام دولتی بود که پس از فتح نوسود وارد آن منطقه شد
مجید، نخستین مقام دولتی بود که پس از فتح نوسود وارد آن منطقه شد و پس از بازگشت به تهران مسئولیتهای بیشماری را به او پیشنهاد دادند اما آغاز عملیات پیروزمندانه «ثامنالائمه(ع)» او را بر آن داشت تا داوطلبانه سرپرستی خبرنگاران داخلی و خارجی را بر عهده گرفته و عازم میدان رزم شود.
سرانجام او در غروب روز هفتم مهرماه سال 1360 در جبهه دارخوین مزد سالها خدمت خالصانه را از حق دریافت کرد و هنگامی که یک گروه از خبرنگاران را به دیدار از جبهه در عملیات ثامن الائمه (ع) برده بود در سن 30 سالگی بر اثر اصابت ترکش کاتیوشا به ناحیه سر آسمانی شد.
غلامعلی حداد عادل برادر بزرگتر اوست.
مهندس شهید مجید حداد عادل 8 ساعت پیش از شهادت(نفر پنجم از سمت راست)
روایتی از لحظه عروج شهید حداد عادل + عکس
وقتی به مقر رسیدم، خیلی از بچهها به دلیل تأخیرم ناراحت بودند؛ شهید حدادعادل با ناراحتی گفت «آقای بیات! کجا بودی؟ برو داخل سنگر» دقایقی طول نکشیده بود که فریاد بچهها بلند شد؛ وقتی بیرون آمدم دیدم «مجید حدادعادل» به شهادت رسیده است که بلافاصله از پیکر بیجانش عکس گرفتم.
زمینی آسمانی، شهید مجید حداد عادل در قطعه : 24 ردیف : 98 شماره :47 آرام گرفته است.
او شاعری توانمند بود که یکی از سروده هایش ، هم اکنون بر فراز مزارش حک شده است:
می نشینی بر کرانه، می کشی از دل زبانه
او به میدان در نبردی با ستمکار زمانه
می شود ناگه به سویش تیری از دشمن روانه
قامت سرو بلندش بشکند چون از میانه
شکر خالق می گذاری ، بر لبت هست این ترانه
لن تنالوا البر حتی تنفقوا ممّا تحبون
« روحش شاد و یادش گرامی باد »