روی هم رفته جای خوبی بود
روی هم رفته جای خوبی بود
روز جمعه 24/2/61 بود که در همان خط مقدم دعای ندبه را برپا کردیم. بسیار حال و هوای خوبی برقرار بود و این در حالی بود که عده زیادی از برادران عزیز فرمانده به این امر که نیروها را جمع کرده بودیم اعتراض داشتند. حدود ساعت دو بعدازظهر بود که تیراندازی به صورتی پراکنده شروع شد. ساعت حدود چهار یا پنج بود که در محاصره شدیدی قرار گرفتیم. عده ای از نیروها عقب نشینی کردند و جمعی دیگر شهید شدند و فقط تنی چند نجات پیدا کردیم. من و یک روحانی دیگر به نام سیداحمد رسولی و برادر دیگری که مجروح شده بود چاله ای پیدا کردیم و داخل آن رفتیم، بعد مقداری خاک روی خودمان ریختیم که البته همه بدنمان را نپوشانده بود ولی روی هم رفته جای خوبی بود.
برگرفته از کتاب ” فصل فکرت های نو ” تخریبچی دلاور دفاع مقدس آقای دکتر احمد مومنی راد ( صفحه 41)