روز شهادت عبدالکریم پورمقامی

جریمه- فرمانده- آتش بازی- جانشین- کربلای 5- انگار بار اول است و شاید بار آخر- روز شهادت عبدالکریم پورمقامی- مناعت طبع (شهید عبدالحمید شجاعی برجویی)

روز شهادت عبدالکریم پورمقامی

 روز شهادت عبدالکریم پورمقامی

عراق با انتخاب مناطق جغرافیایی و تقسیم آن‌ها بین یگان‌های رزمی و در پناه جو تبلیغاتی و در اختیار داشتن ستون پنجم با عبور از پاسگاه‌های مرزی هجوم خود را آغاز کرد و به دلیل عدم آمادگی نیروهای خودی، به راحتی وارد خاک جمهوری اسلامی ایران شد و طی 48 ساعت به نزدیکی شهرهای مرزی رسید.

ولی آنچه مورد ارزیابی و توجه دشمن قرار نگرفته بود، میزان فداکاری مردم و مقاومت عناصر بومی بود. بدین شکل استراتژی جنگ سریع صدام با حضور نیروهای بسیج، سپاه، ارتش و مردم بومی به شکست انجامید.

در منطقه‌ی «عنکوش» در جنوب غربی استان خوزستان نظامیان بعثی عراق قسمتی از زمین‌های خوزستان را اشغال کرده‌بودند.

وقتی با حملات چریکی رزمندگان اسلام و تک‌های شبانه‌ی سپاه، بسیج و ارتش مواجه شدند، اقدام به عقب‌نشینی کردند ولی نقاط مختلفی را مین‌گذاری کردند که عبور و مرور خودروها و پیاده نظام خودی را زمین‌گیر و مختل کرده باشد.

عبدالکریم پورمقامی وقتی به میدان مین بعثی‌ها که بیش از صدها مین در آن کاشته بودند رسید، همه را از میدان مین دورکرد و گفت: فقط کار خودم است.

تخصص او تخریب مواد منفجره و خنثی‌کردن مین و ایجاد میدان مین بود. او با چالاکی، بی‌باکی و شجاعت در 500 متری عراقی‌ها به صورت درازکش و خوابیده یکی‌یکی میدان مین را خنثی کرد. من دستیار، کمکی، تأمین و محافظ او بودم.

وقتی آخرین مین را خنثی می‌کرد، فرمانده محور و دیگر رزمندگان منتظر جشن پاک‌سازی منطقه، کلید فتح عبور و حمله به قلب دشمن بودند، عبدالکریم با چهره‌ای شاد، خندان و رضایت از پاک‌سازی میدان مین اعلام کرد:

آخرین مین است خدا کند تله‌گذاری نباشد.

مثل دیگر مین‌ها آن‌را خنثی کرد و از زمین بیرون کشید. رویش را به طرف رزمندگان نشان داد. همه آماده‌ی تکبیر و شادی بودیم.

ناگاه صدای انفجار مهیبی منطقه را فراگرفت و عبدالکریم پورمقامی با مین تله‌گذاری آخرین مین  به درجه‌ی رفیع شهادت نایل آمد.

عراقی‌ها که صدای انفجار را شنیدند، آن منطقه را خمپاره‌باران کردند. شهید را به منتقل کردیم و رزمندگان با روحیه‌ای بسیار بالا و انگیزه‌ای دوچندان به مزدوران بعثی حمله و منطقه را از لوث وجودشان پاک کردند.

راوی: علی صولتی

 

برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 105