روایت تخریبچی دلاور مسعود نورشرق از شهید محمد علی آذری
پافشاری
عملیات والفجر مقدماتی در 1361/11/17 آغاز شد. ما در شب دوم به عنوان نیروی پشتیبان وارد عملیات شدیم. قرار بود بعد از حمله نیروها ما وارد شویم و معبر را تعریض کنیم که دستور عقبنشینی صادر شد و تمامی نیروها برگشتند.
فرماندهی ما آن شب محمدعلی آذری بود. گفتیم: پس ما هم برگردیم عقب.
ایشان گفت: نه ما باید همینجا بایستیم. شاید فردا یا پس فردا دوباره دستور حمله صادر شود. پس ما باید زودتر معبر بزنیم و برویم تا راه را باز کنیم که هنگام عملیات به مشکل برخورد نکنیم.
آن شب چند تیم شدیم. من و یکی از نیروهای مجاهدین عراقی و یک نفر هم برای تامین و رفتیم برای شناسایی و معبرزدن. به ابتدای میدان مین که رسیدیم، دو به دو رفتیم داخل معبر. معبر بسیار سختی بود. به طور وسیع مین والمر کاشته بودند. به هر نوار مین که می رسیدیم، چاشنیهایش را در میآوردیم و میگذاشتیم کنار. دشمن با دوربینهای دید در شب حواسش به منطقه بود. معبر که باز شد، نگذاشتیم دشمن شک کند تا هنگام عملیات هم راحت باشیم و فرصت را از دست ندهیم.
از آنجا که آتش تیربار دشمن و بمبارانهای منطقه بسیار سنگین بود. سینهخیز میرفتیم که صدای انفجار بلند شد و آتش دشمن هم سنگینتر. متوجه شدیم یکی از نیروها به نام عبدالحمید شریفزاده روی مین رفتهاست. محمدعلی آذری نیز در همین عملیات و در محور دیگری زخمی شد که چند روز بعد هم به شهادت رسید.
راوی: مسعود نورشرق
برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی
