روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (45)

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (45)

همه ی مزارهای من

حسین جنازه نداشت. یه پاش اومد. اصغر هم سر نداشت، بدنش هم له شده بود.

حسین می گفت: «انقدر دوست دارم شش گوشه بشم، مثل آقام امام حسین.»

من خندیدم، گفتم: حسین چی می گی تو؟ امام حسین کجا، تو کجا؟

گفت: «بـیچاره، اگه خدا بخواد می شه دیگه.»

من گفتم: چه جوری می شه آخه؟

همون هم شد. یه تیکه ش تو فسا، یه تیکه ش تو جهرم.

من یه مدت جهرم می نشستم. یه روز به آقامون گفتم: این جا خیلی دلم گرفته. اصلاً بهشت زهرایی نیست، چیزی نیست.

گفت: «چرا نیست؟ پاشو برو گلزار شهدای جهرم.»

گفتم: آخه اون جا برم سر قبر کی؟

گفت: «حسین هست.»

گفتم: نه بابا.

خدا شاهده به روح خودش قسم خواب دیدم حسین اومده، هر جا می رم دنبالمه. گفت: «آبجی! مرخصی گرفتم اومدم پیشت، تو نمیای پیش من؟

فردا بلند شدم رفتم سر قبر جلال کوشا که گوشتشون با هم یکی شده.

برگرفته از کتاب ” میدان دار ” خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو نوشته استاد رحیم مخدومی صفحه 51