روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (42)

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو- شروع انتشار کتاب " میدان دار " خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (42)

پایی که ماند

فرداي این واقعه آقاي هژیر دهقان؛ مسئول تعاون اومد سراغ من، گفت: «يك پا از حسين مونده بود. من پاي حسين رومي شناسم. بیا بریم شناسایی کنیم.»

جنازه ها رو داخل سردخانه كانكسی گذاشته بودن، پيرمردي هم مسئولش بود. او جنازه ها رو بسته بندي می كرد. من رفتم جلو، ابتدا جنازه ی حاج محمود ستوده رو دیدم. لباس سپاه تنش بود و هميشه هم يك زيارت عاشورا تو جيبش. دست كردم تو جيبش. اولين چيزي كه اومد بيرون، زيارت عاشورا بود. گفتم اين حاج محموده. جیب نفر بعدي رو دست كردم، سيگار دراومد. گفتم اين كرامته. جنازه بعدی فقط سه تا پا بود. تعجب کردم. شنیده بودم اين پيرمرد کم و كسری هر جنازه رو با اضافات جنازه های دیگه تكميل مي كنه. به شوخي بهش گفتم: ما سپاه هستيم، ولي سه تا پا نداريم!

یه نکته ای رو بگم در خصوص نحوه ی شناسایی حسین. چند روز قبل، رفته بوديم حمام. حسين زودتر از من اومد بیرون، گرم كن منو كه نو بود، پوشيد. حسين زياد لباس نمي خريد. كش گتر و هم از جيبم برداشته بود كه دوتا گره داشت. بیشتر وقتا گتر نمي كرد، ولي اون روز گفت: «مي خوام كش بندازم، گتر كنم.»

اون كش گتر با نشونه ی دوگره، تو پا بود. نشونه ی دیگه كف پای حسین بود که صاف بود. همین دو نشونی باعث شد ما یه پای باقیمونده از حسین رو شناسایی کنیم.

 

برگرفته از کتاب ” میدان دار ” خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو نوشته استاد رحیم مخدومی صفحه 48