روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (33)
یا عاشق، یا دیوانه، یا مریض صعب العلاج
وقتی حسین به محل گردان تخریب اومد، یکی از بچه ها گفت: «آژیر ایرلو اومد.»
منم سلام کردم و گفتم: «سلام آقای آژیر ایرلو!»
برگشت، یه جوری نگاهم کرد و تبسمی به لبش آورد.
بعد از نماز مغرب و عشاء کمی با هم صحبت کردیم. بعد برای هشتاد نفری که تازه به گردان آمده بودیم، سخنرانی کرد. گفت: «هر کسی حتماً برای خودش هدفی داره. من نمی دونم شما با چه هدفی اومدید. آدم های عادی به تخریب نمی آن. کسانی که تخریب می آن سه مشخصه باید داشته باشن. یا باید عاشق باشن، یا دیوانه، یا مریض صعب العلاج که دکترا جوابش کرده باشن.»
فرداش تعداد زیادی از نیرو ها رفتن. از اون هشتاد نفر، فقط بیست نفر موندن.
مسعود وضعی پور آموزش ما رو شروع کرد. یکی- دو هفته ای آموزش دیدیم. در این مدّت، چند بار به ایرلو گفتم آژیر ایرلو. یک بار منو صدا کرد و گفت: «اسم من حسین ایرلوست. شما این آژیر رو از کجا آوردی؟»
گفتم: «بچه ها گفتن. من هم فکر کردم لابد اسمتون اینه.»
گفت: «نه، من حسین ایرلو هستم.»
برگرفته از کتاب ” میدان دار ” خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو نوشته استاد رحیم مخدومی صفحه 38