روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو(3)

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو- شروع انتشار کتاب " میدان دار " خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو(3)

پدرم دو سه ساعت می خوابید

ما نمی تونستیم کمک بابا کنیم. فقط می رفتیم سر می زدیم. چون نصفه شب بار می اومد، باید همون موقع پا می شد، می رفت میدون، غروب می اومد.

سه- چهار نفر گارگر ثابت تو حجره بودن. اون موقع پول خوبی در می آورد. ولی خوب، کارشون سنگین بود. هر کامیونی که می اومد، باید تخلیه می کردن و می ذاشتن رو باسکول. دوباره اگه کس دیگه ای می خرید، وزن می کردن و دوباره بار می زدن. واقعاً کار سخت و غیرقابل تحملی داشت. شاید روزی دو- سه ساعت بیشتر نمی خوابید. غروب ها که می اومد خونه، پیراهنش پر از پوشال میوه بود؛ چون آدم تمیزی بود، یه نیم ساعتی می ایستاد کنار شیر و سر و صورت و دست و بالش رو تمیز می کرد.

 قبل از میدون، تو کشتارگاه کار می کرد. همین جا که الان شده فرهنگسرای بهمن. سنّش بالا بود. جای سردی هم بود. من اون جا خیلی رفتم سر زدم. پدر شهید دستواره هم اون جا تو آشپزخونه کار می کرد.

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو
روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو
برگرفته از  کتاب ” میدان دار ” خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو نوشته استاد رحیم مخدومی