روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (13)

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو- شروع انتشار کتاب " میدان دار " خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو

روایت رحیم مخدومی از شهید حسین ایرلو (13)

روزی که سال حسین تحویل شد

روز سال تحویل بود. دیدم عموم اومد، بعد علی؛ شوهرم اومد. گفتم: علی چرا همه تون جمع شدین؟ پس چرا حسین نیومده؟ عمو تو چرا این جایی؟ سال تحویل چرا پیش زن و بچه ات نیستی؟

گفت: «عمو جون چی می شه این جا باشم؟»

گفتم: نه، یه خبریه. شما نمی گین.

مادرم به علی گفت: «علی تو رو  خدا بگو حسین چیزیش شده؟»

آقام هم با حسین بود. علی سرش رو انداخت پایین، گفت: «خوب بگین دیگه. از صبح اومدین نمی گین حسین شهید شده.»

حسین گفته بود: «اگه خبر شهادتم رو شنیدی، دو رکعت نماز شکر بخون.»

مادرم پا شد دو رکعت نماز شکر خوند. بعد گفت: «خوب، از صبح می گفتین دیگه. همه تون اومدین نشستین.»

اصغر نشسته بود رو پله ها. فقط گفت: «خدا صبر بده ان شاءالله.»

اصغر روضه خوند. بعد گفت: «مادر! فکر می کنی حسین رو آوردن؟ فکر نکن حسین اومده. فقط یه پاش رو آوردیم. یه پاش، اونم برای خاطر تو اومده.»

اینو خوند، من گریه کردم.

دعای توسل می خوند. تو حسینیه دعای کمیل می خوند. مداحی می کرد.

برگرفته از  کتاب ” میدان دار ” خاطرات سردار شهید تخریبچی حسین ایرلو نوشته استاد رحیم مخدومی صفحه 20