روایت عباس سرخیلی از شهید علی اکبر علی پور
تیپ زرهی 72 محرم
سال 62که تیپ72 محرم تشکیل شد، من فرماندهی تیپ بودم و اکبر با عنوان فرماندهی تخریب و البته مربی آموزش همراه ما بود.
آن روزها به او گفتم: میخواهم تخریب را به من هم آموزش بدهی.
گفت:«یک سری اصول داره که باید رعایت کنی.»
گفتم: «بفرما.»
گفت:« باید بند پوتینهات رو تا انتها ببندی.»
بعد از آن اکبر در مدت کوتاهی آموزشهای لازم را به من داد.
پادگان علی اکبر در جادهی اهواز- حمیدیه یک مدت مقرّ ما بود. هنگامی که آن را تحویل گرفتیم، انبارهای بزرگی داشت که همه قفلهای بزرگی داشتند اما فاقدکلید بودند! اکبر گفت:
«من بازشون میکنم به این شرط که هر چه مواد مربوط به تخریب بود، برای آموزش تحویل من بدین و هر چه گلولهی تانک و دیگر ادوات بود، تحویل شما.»
گفتم:« باشه قبوله.»
خیلی راحت و با سرعت قفلها را باز کرد. بعدها متوجه شدم که علاوه بر تبحر در تخریب، در بخش زرهی و راندن نفربر و تانک و کار با انواع اسلحههای سبک و سنگین تبحر دارد و البته در کلیدسازی هم تجربه داشت.
راوی: عباس سرخیلی
برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 155