روایت سعید رضائی از شهید علی اکبر علی پور (5)
سرکشی به خانواده
در فاصلههای زیاد و بسیار کم و کوتاه اکبر به خانوادهاش سرکشی میکرد. همسر و سه فرزندش در اهواز ساکن بودند. گاهی اوقات شبها همراه هم به منزل ایشان میرفتیم. خانوادهی من در ماهشهر ساکن بودند. خریدهای منزل را انجام میداد و با فرزندانش بازی میکرد و بعد برمیگشتیم پادگان. موقع خداحافظی بچهها بهانه میگرفتند. آنها را در آغوش میگرفت و نوازش میکرد و یکییکی میبوسید. سپس زمین میگذاشت و تا آنها راضی نمیشدند، راه نمیافتاد. انگار رضایت بچهها را هم میخواست بگیرد.
راوی: سعید رضایی
برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 154