روایت بهروز خدری از شهید علی اکبر علی پور
سپاه آبادان
آشنایی ما برمیگردد به سال58 و زمانی که من وارد سپاه شدم. اکبر جزو اولین نیروهای سپاه پاسداران آبادان و از نفرات کادر تشکیلدهندهی اولیهی سپاه بود. از همان روزها او مربی آموزش بود.
انسانی متواضع، متفکر، آرام، اهل سکوت و بسیار موقر و متین بود. عصبانیتی در رفتارش به یاد ندارم. به جز هنگامی که با سستی در کار و عدم دقت، جان نیرویی به خطر میافتاد. در امر آموزش و مأموریتهای محوله به نیروها بسیار سختگیر و جدی بود.
ایدهی تشکیل واحد تحقیقات نظامی را من و اکبر به فرماندههان دادیم که این پیشنهاد مورد تشویق قرار گرفت و به اجرا درآمد.
معمولاً بعد از انجام عملیات وقتی به سنگرهای عراق یا تانکهای غنیمتی سرکشی میکردیم، یک سری اسناد و مدارک را میدیدیم که به طور مثال شامل جزواتی بود به نام مدیریت توسعه نبرد. بعد از مطالعهی این جزوات متوجه شدیم عراق بعد از هر عملیات، نقاط قوت و ضعف نیروهای ما را آنالیز میکند، روش حملهی ما و واکنش خودشان را ارزیابی و ایرادات را بیان کرده و راهکار میدهد.
آنها گروههای مطالعاتی پیشرفتهای داشتند که مسائل موردنیاز را گوشزد کرده و رهنمودهای لازم را ارائه میدادند. بعد از تشکیل واحد تحقیقات نظامی ما نیز این مدارک را جمعآوری، ترجمه و تفکیک کرده و به عنوان منابع آموزشی و یا حتی گاهی اطلاعاتی از آنها استفاده میکردیم.
راوی : بهروز خدری
برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 139