دو گونی اعلامیه

دو گونی اعلامیه

دو گونی اعلامیه

دو گونی اعلامیه

عمه­ اش می‌گفت که وقتی او را با دو گونی بزرگ دیدم، باورم نشد پر از اعلامیه هستند. اما وقتی در گونی­ها را باز کرد فهمیدم که راست می‌گوید و واقعاً با خودش دو گونی اعلامیه آورده است. وحشت ­زده گفتم: «چطور توانستی با این دو تا گونی به اینجا بیایی؟ کسی تعقیبت نکرد؟»

باخونسردی گفت: «نه! وقتی ما عادی رفتار کنیم، کسی متوجه ما نمی‌شود و اصلاً به چشم مأمورها نمی‌آییم. اما اگر خودمان اضطراب داشته باشیم، همه را متوجه خودمان می‌کنیم».

گفتم: «این حرف­ها چیست که می‌زند؟ حالا می‌خواهی با این همه اعلامیه چکار کنی؟ اگر بفهمند در خانه ما اعلامیه هست، فوراً دستگیرمان می‌کنند».

دلداری­ ام داد و گفت: « نگران نباشید. مگر شما یک مستأجر پلیس ندارید؟»

گفتم: «خوب چرا ولی چه ربطی به اعلامیه­ هایی دارد که تو آوردی؟»

خندید و گفت: «معلوم است چه ربطی دارد. اینطوری کسی خانه شما را نمی‌گردد. اصلاً کسی باورش نمی‌شود در خانه ­ای که پلیس زندگی می‌کند، کسی جرأت کند اعلامیه پنهان کند».

برگرفته از کتاب ” فصل فکرت های نو ” تخریبچی دلاور دفاع مقدس آقای دکتر احمد مومنی راد ( صفحه 52)