خاطرات سید حسن موسوی پناه (5)

خاطرات سید حسن موسوی پناه

خاطرات سید حسن موسوی پناه (5)

قشنگترین خاطره ای که از شهید بزرگوار سید حسن موسوی پناه  در ذهنم هست نماز شب های اوست که با توجه به شوخ طبعی های سید شاید کمتر کسی می دانست ایشان اهل تهجد شبانه باشد اولین بار در قلاجه دیدم زیر آسمان کمی دورتر از چادرهای گردان با پروردگار عالم مناجات می کند.

سید حسن علی رقم اینکه با نیروهایش بسیار رفیق بود و دارای روابط عمومی بالایی بود در امور محوله جدیت لازم رو هم داشت و درایت در انجام کارها رو هم بخرج میداد تا کار به ثمر نهایی برسد

سید حسن خصوصیات زیادی داشت که خیلی از اون خصوصیاتش رو دوستان اشاره کردند و لی یکی از بارزترین خصوصیات سید جان که باعث تفاوت این عزیز با خیلی از فرمانده ها بود وقت شناسی و  انجام امور مربوط به امادگی جسمانی و نظامی و به موقع عمل کردن  سید بود

همه یادمون هست تو ایامی که  عملیات نبود و مشخص بود به این زودیها خبری نیست سید حسن هرگز نیرو هاش رو خسته نمیکرد و با روشهای خاص خودش سعی میکرد امادگی بچه ها رو حفظ کنه

مثلا تو صبجگاهها بعد قرائت قران و دعا یک عقب گرد میداد و بجای دو و ورزشهای صبحگاهی یکراست میرفتیم زمبن فوتبال و با کری خونی که با گروهانهای دیگه و تیمهای دیگه اون انگیزه رو برای تلاش مضاعف بچه ها بالا میبرد و به اندازه یک صبحگاه سنگین تو زمین فوتبال تلاش میکردیم  که این از درایت یک فرمانده وقت شناس و کار بلد بود و موارد دیگه که به مرور یاد آوری میکنیم روز میلاد حضرت رسول (ص)  به بچه هایی که اسمشون از القاب حضرت بود به قید قرعه جوایزی داده بودن

شهرک اناهیتا بودیم سید حسن امد گفت محمود صفری ی ی ی ی گفتم بله

گفت :ماست خور ،  یه توک پا برو پیش بچه های تدارکات اسمت توی قرفه کشی در امده   جایزه ات رو بگیر بیا

کلی ذوق زده شدم .گفتم جایزه چیه؟

گفت یه دست گرمکن ، گرفتی بیا ببینمش

گرمکنمو گرفتم امدم پیش سید .وقتی جنسش رو دید عصبانی شد گفت ببر پرت کن براشون برگرد  توی قرعه جنس خوبش به تو افتاده بود

بعد گفت نمی خواد بری بذار خودم میرم

رفت با یه دست گرمکن خوشگل برگشت  . گفت بیا ماست خور اینم گرمکنت

 سید حسن در عین مهربانی با اقتدار و پرجذبه بود  .

روحت شاد سید