خاطرات سید حسن موسوی پناه (2)

خاطرات سید حسن موسوی پناه

خاطرات سید حسن موسوی پناه (2)

 یواش یواش عاشق گردان تخریب و موقعیت گردان شدم.

بالای دو الی سه کیلومتر بیرون پادگان دوکوهه مقر گردان بود و در فضایی بدور از هیاهوی شهر بودیم تا از طرف مسؤلین اعلام کردند باید به منطقه غرب کشور برویم برای مأموریتی جدید،،،

این کار انجام شد و لشگر به منطقه قلاجه در 25 کیلومتری بعد از اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه نقل مکان کرد،،،

منطقه کوهستانی و آموزش های خاص خودش و جنب و جوش گروهان های تخریب که باز هم از  اردوگاه لشگر بخاطر مسائل امنیتی فاصله داشت شوری دو چندان به گردان داده بود،،،

اگر بخواهیم ترسیم کنیم چینش گروهان های گردان رو می‌توانیم اینگونه بیان کنیم در دامنه یک ارتفاع کوچک بالاترین گروهان گردان، گروهان شهید کفایی بود به فرماندهی وقت حاج منصور رحیمی عزیز،

گروهان بعدی گروهان شهید حاجی زاده بود به فرماندهی حاج مجید ثابتی پر جنب و جوش آن زمان و معاونت شهید اکبر رمضانی،،،

گروهان سوم گروهان شهید یادگاری بود به فرماندهی شهید والامقام امیر منظمی،،،

این سه گروهان و در محدوده های اطراف حسینیه تخریب که تازه احداث شده بود و فضایی باز و مسطح داشت و کنار آن چادر بچه های تبلیغات و کارگزینی و در گوشه دیگر محوطه چادر فرماندهی گردان و نیروهای آموزش قرار داشت و پایین یک تپه کنار گردان در فضایی نسبتا باز تر گروهان شهید حیات پور قرار داشت به فرماندهی شهید سرافراز و دلاور آقا سید حسن موسوی پناه،،،

محمد علی قنبری