خاطرات تشکیل سازمان تخریب سالهای60-62

خاطرات تشکیل سازمان تخریب سالهای60-62

خاطرات تشکیل سازمان تخریب سالهای60-62

خاطرات تشکیل سازمان تخریب و انفجارات سالهای60-62
((بسمه تعالی وهو حسبی))
موضوع مقاله
“بررسی تاریخچه تشکیل و سیر تکامل
گردان های تخریب در دوران دفاع مقدس”
مقدمه
داستان تخریب چی، سرگذشت همان پروانه ایی است که عاشقانه به طواف معبود شتافت و با ایثار جان و سوختن خویش مشعلی گردید پیشاپیش حرکت توده رزمندگان در دفاع از متجاوزان بعثی، او همرنگ سرخی نور شمع شد تا راه دوستان همرزم را هموار نموده معبری از عشق و هودجی از نور خود باقی گذارد، هر چند او خیلی گمنام و مظلوم بود….
عشق است بر آسمان پریدن                          صد پرده به هر نفیسی دریدن
اول نفس از نفس گسستن                            اول قـدم از قـدم بریـدن
نادیده گرفتن این جهان را                            مردیده خویـش را بدیـدن
گفتم کـه دلا مبـارکت باد                             در حـلقه عـاشقان رسـیدن
زان سوی نظر نظاره کردن                          در کـوچه سـینه ها دویـدن
ای دلاز کجا رسید این دم                           ای دل ز کجاست این طپیدن
عزیزانی که در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشته اند و یا اینکه با فرهنگ جبهه ها آشنایی دارند بخوبی می دانند یکی از سازمانهای رزم مؤثر در عملیات ها سازمان تخریب و اصولا تخریب چی می باشد. ایشان همواره در معرض خطر قرار داشتند. چه در خطوط مقدم در عملیات های متحورانه رزمندگان بسان پیشاهنگی از جان گذشته اقدام می نمودند و چه در هنگام پاکسازی میادین مین و آثار و بقایای مهمات دشمنان خطر انفجار آنان را تهدید می نمود.شعار این سازمان جمله زیر بود که کلیه برادران آگاهانه به سازمان می پیوستند.
اولین اشتباه آخرین اشتباه است
از اینرو نوشتن در خصوص این اسوه های ایثار و مقاوت و گل دسته های پرپر شده دفاع مقدس در راه اعتلای اسلام عزیز کاری بسیار دشوار می باشد. آنانی که همه چیز خود را از دست دادند تا به وصال یار برسند و هیچگونه رقابت و امتیاز دنیوی در این مسابقه برایشان متصور نبود تا آلودگی دنیوی ایشان را از اخلاصی دور نماید.
هر کسی گفتا بلا شد مبتلا             گشـت فانی در بالای ایـن ولا
تا قمار عـشق با تـو باختم             در گـهی جز در گهت نشناختم
سلسله برگردانم شد استوار           می کـشاند دور، امـا دوریـار
شاد مطاف من حریم کوی تو         کعـبه مقصود من شد روی تو
آری تخریب چی. یعنی شهید راه عشق او مخلص در راه حق می باشد.
تخریب چی. شیعه مولای متقیان امیر المومنین علیه السلام است.
تخریب چی. تسلیم و ذوب شده در راه عبدالله الحسین علیه السلام است.
تخریب چی . مفتخر است به پیمودن راه ائمه هدی و اولیاء دین .
تخریب چی . صاحبی دارد سوار بر اسب سفید و پرچمی سبز .
تخریب چی . سرباز پیر جماران است و فدایی سردار عشق مقام معظم رهبری.
تخریب چی . پاسدار میهن اسلامی است.
تخریب چی. مظلوم است و بی ادعا.
تخریب چی . خنثی کننده توطئه ها در میدانهای افسون دشمن است .
تخریب چی . در وصف بنیان مرصوص سازمانی منظم دارد.
او را خداوند تبارک و تعالی و رسول گرامی اش دوست دارند و در کارش نصرت ارزانی می فرمایند
ضرورت ایجاد سازمان رزم تخریب سال 1360
از همان ابتداء شروع جنگ تحمیلی و کاربرد وسیع دشمن بعثی از مین های ضد نفر و خودرو و تانک و تله های انفجاری ضرورت مقابله با این رزم دشمن بصورت واضحی خود را نشان می داد.
ایشان به حمایت استکبار جهانی و مجهز به جدید ترین ادوات جنگی آمده بودند تا انقلاب شکوهمند
اسلامی را ۷ روزه خاموش نمایند و اربابان دنیا طلب خویش را در این خیال خام خشنود نمایند. غافل از اینکه همیشه تاریخ حق بر باطل پیروز بوده است. از این رو دشمن از نظر بکارگیری تجهیزات و مهمات و ادوات جنگی هیچگونه محدودیتی نداشت و با تکیه به شرق و غرب می توانست از انواع و اقسام مین ها و… به راحتی استفاده نماید. وجود نارنجک های شرقی، مصری و مین های روسی، ایتالیایی، فرانسوی و … از همان ابتداع در دست دشمن دیده می شد، او تدارک وسیعی را برای تجاوز به ایران دیده بود و هنگامی که بدلیل خوفی که خداوند در دلشان ایجاد می کرد و زمین گیر می شدند مناطق بسیار وسیع مقابلشان را مین گذاری می نمودند. وجود این موانع ایذایی مانع از پیشرفت در عملیاتهای رزمندگان می کردید و از این رو بالا بودن تلفات را به نیروهای خودی تحمیل می نمود.
در میان رزمندگان بطور خود جوش بودند افرادی که داوطلبانه به مقابله برخواستند و با ابتکاراتی حربه دشمن را ناکارآمد نمودند یا اینکه بنا به ضرورت های جنگی در عملیات هایی نظیر فتح بستان حاضر به رفتن روی مین گردیدند. (یاد شهید آل آقا به خیر …)
 از اینرو ایجاد سازمان رزم تخریب، ضرورتی قطعی بود و می بایست هر چه سریعتر فکر و اقدامی صورت می گرفت تا بتواند با استفاده از رشادت و دلاوری عزیزان سمت و جهتی کارآمدتر داشته باشد. طرح و برنامه ریزی صحیح، برنامه های آموزشی و روش های بکارگیری می توانست سرعت عمل عملیات ها را بنحو چشمگیری افزایش دهد.
از طرفی وجود رزمندگان زیادی که بدلیل برخورد با مین مجروح و در بیمارستانها بستری بودند و یا اینکه عملیاتهای طراحی شده علیه دشمن بدلیل وجود میادین مین گسترده مواجه با تاخیر می گردید که این هر دو موجب رنجش و تألم در انسان می شد. نا آشنایی برخی کردهای مسلمان در غرب کشور و بعضاً نیروهایی در جنوب کشور که میادین مین را بطور نامنظم پاکسازی می کردند خود موجب بی نظمی و افزایش تلفات بود. نداشتن نقشه صحیح و شناسایی از میادین مین، عدم آگاهی از نحوه خنثی سازی مین های جدید دشمن و هر تجربه جدید به بهای سنگینی برای ما تبدیل می گردید، پس چه می بایست کرد؟…
آیا راه حل فقط استفاده از نیروهای از جان گذشته ایی است که بطور داوطلب می بایسته رقص عشق را در این میادین مرگ به اجرا در آورند؟… یا اینکه به همت ایشان و نصرت الهی می توان اقدامی انجام داد و محاسبات مادی دشمن را وارونه نمود؟….
خدایا تو می دانی که اخلاصی این عزیزان در چه حدی است و در راه اعتلای کلمه حق تو از همه خواسته های دنیوی دوری جسته و برای رضای تو به این مکانهای شریف دفاع از شرف و ناموس و امنیت مردم مسلمان ایرانی به جبهه ها آمده اند و تو همواره وعده داده ای که نصرت و پیروزی را به ایشان عطا خواهی کرد.
ان تنصرکم ا… فلاغالب لکم ……
بارالها، چون نیت ها خالصانه است و هدف صرفاً راه تو می باشد خود تیرها را به اهداف خواهی زد و
فتح مبین را در کار این عشقبازان درگاه خود قرار خواهی داد…
اندک زمانی از آغاز جنگ نگذشته بود که این نصرت و دست یاری الهی در این خصوص نیز به مدد پاسداران حریم دین و ناموس میهن اسلامی آمد و چنان سازمان رزمی در طول دو سال ایجاد نمود که موجب شگفتی دشمن و اعتراف به قدرت عظیم جمهوری اسلامی در آفند و پدافند رزم مین گردید. اگر عراقی ها با حمایت شرکتهای غربی و شرقی و تجهیزات فراوان متخصصین کاشت مین بودند. رزمندگان ما نیز سازمان و قدرت بزرگی در خنثی سازی و انفجارات بدست آورده بودند که با هیچ محاسبه نظامی قابل تحلیل نبود، آنها با اندک امکانات و زمان توانسته بودند این نیاز مبرم را در جنگ حق علیه باطل مرتفع نمایند و این چیزی نبود جز قدرت عشق به خدا و ولایت و روح مسیحایی حضرت امام خمینی قدس سره شریف
شروع شکل گیری سازمان تخریب
تا آنجائی که بیاد می آورم در سال 1360 معاونت فنی واحد تدارکات ستاد مرکزی سپاه عهده دار مسایل مهندسی جنگ در زمنیه های راه سازی و… بود و بخش مهندسی رزمی با مسئولیت برادرانی مخلص همچون مهندس مهرداد و مهندس خسروی فعالانه پیگیر مسایل جنگ بودند که بعدها با پیوستن برادرانی خوش فکر و با ایمان همچون مهندس عندلیب کار سرعت عمل بیشتری پیدا نمود. مهندسی رزمی در ساختمانی به نام ساختمان آرشیو در پادگان خلیج آن موقع ( شهید بهشتی امروز) قرار داشت. یکی از مسئولیت های این قسمت بخش تخریب بود که داستان و تاریخچه ستادی و برنامه ریزی گردان های تخریب از یک اتاق ۲*۳ در ساختمان آرشیو شروع گردید. سازمان و راهی که با خون شهیدان بیشماری به تحقق پیوست و خدمات شایانی در جبهه های نبرد ایفا نمود. بله همان شهیدان موسسین و ادامه دهندگان این سازمان بودند.
سال ۱۳۶۰ گروه کوچکی در این اتاق مشغول بکار شدند، اینان دوره های تخریب را قبل از ورود به سپاه دیده بودند و آموزشهای تکمیلی در مورد خنثی سازی مین های عراقی را در دوره های سپاه فرا گرفته بودند و هریک از بخش های مختلف سپاه با طی مراحل اداری جمع شده بودند، بعضی هنوزمامور بودند تا بعدها امکان انتقال آنها فراهم گردد. مسئله مهم ایجاد سازماندهی بود و زمان به تندی می گذشت و می بایست کاری انجام می گرفت.
مجموعه کوچکی از دوستان که دوره های انفجارات را قبلاً تحت هدایت برادر عباس کردمیهن آموزش دیده بودند شاید قلب اصلی این ستاد را تشکیل می دادند. چند ماه اول سال ۶۰ مراحل اداری انتقال و ماموریت آنها طول کشیده بود. جلسات به سرعت و تعداد زیاد در خصوص مشکلات تخریب در جبهه ها با حضور برادران آغاز گردید، راه حل ها بررسی شد و مقرر شد گروه به جنوب و غرب کشور جهت بررسی نزدیک از مشکلات اعزام گردند کسب اطلاعات واقعی از میادین مین و تحرکات در بخش انفجارات از سوی دشمن در دستور کار تیم اعزامی بود حضور برادرانی همچون   آل آقا، برادر حمید نادری و محمد تقی آدابی و محمد ایمانی با مسئولیت برادر کردمیهن در این برنامه ها بارز بود. حکم های ماموریت با تائید معاونت فنی واحد تدارکات به امضاء میرسید.
 گزارش های اولیه حاکی از این بود که:
1- وضعیت غربی کشور بدلیل عصب العبور بودن مناطق و نبود نیروهای کار آمد چندان رضایت بخش نیست.
۲- وضعیته جبهه های جنوب بدلیل مسطح بودن و وجود شهید خیاط فیض در نساجی کوت عبدالله اهواز نسبتاً مناسب است.
چه می توانستیم انجام دهیم ، از طرفی برای سازماندهی وجود نیروهای آموزش دیده و کادرهای کلیدی ستادی و عملیاتی مورد نیاز بود و از طرف دیگر وجود سلسه مراتب تشکیلاتی می بایست ب هنحوی باشد تا با قدرت بیشتر مسایل مربوط به این سازمان را تحت نظر قرار داده و سریعتر به هدف برسد.
 بنابراین:
1- ایجاد پایگاه آموزشی در خط دوم جبهه و کادر سازی در این مرکز که درگیر عملیات های واقعی می باشد اولین اقدام بود که ضمن تداوم برنامه های آموزشی و داشتن اطلاعات روزمره در جبهه های نبرد و شیوه های دشمن در جنگ مین و انفجارات موجب می گردید تا نیروهای مستعد شناسایی و براساس قابلیت ها در برنامه های آتی جنگ مورد استفاده قرار گیرند – برای این امر پادگان ابوذر در منطقه سرپل ذهاب شناسایی و انتخاب گردید
۲- جمع آوری اطلاعات از مناطق دیگر عملیاتی و ایجاد مرکزیت جهت هماهنگی ابلاغ دستورالعمل های لازم به سازمان های رزم و مراکز آموزشی و اعزام نیرو. این امکان بدلیل جایگاه تشکیلاتی نسبتاً مناسب واحد مهندسی رزمی در آن زمان می توانسته محمل خوبی جهت این امر باشد که در آینده کار نشان داد که تاثیر بسزایی را در شکل گیری گردانهای تخریب را ایفا نمود. امکان برقراری ارتباط با مناطق مختلف کشوری سپاه و واحدهای تابعه آنها همچنین انتقالی تجارب و ضرورت های جنگه و از جانب دیگر می توانستیم با واحدهای مهم دیگر ستاد مرکزی نظیر معاونت عملیات ارتباط تشکیلاتی داشته باشیم بعدها بدلیل اهمیت مهندسی رزمی وضعیت بهتری از نظر چارت سازمانی پیدا کرد.
۳- تشکیل گردانهای مستقل تخریب از اولین فکرهایی بود که می بایست در زمانی کوتاه ایجاد گردد. تجربه نشان داده بود بدلیل وجود میادین زیاد مین واستراتژی جنگی فرسایش دشمن بعد از زمین گیر شدن آنها بعد از اشغال منافق اولیه جنگ توسط ایشان تکیه دشمن را بر استفاده از این موانع مختلف بیشتر می کرد و ما فکر می کردیم وجود گروههای پراکنده و کوچک تخریب و محدودیت های زیاد کارایی لازم را نخواهد داشته و می بایست بصورت گردانهای مستقل و جایگاه تشکیلاتی بالاتری برنامه ریزی و ایجاد می گردید. پس شعار تشکیل گردانهای تخریب از همان ابتداء کار در دستور کار ما بطور جدی قرار گرفت چنانچه این مطلب در حکم ماموریت های آن موقع بعنوان ” استقرار گردانهای تخریب” در شرح ماموریت منعکس است.
استقرار در پادگان ابوذر سرپل ذهاب
علی ایحال جهت تحقق برنامه های فوق و مناسب تر بودن وضعیت در جنوب کشور گروه به فرماندهی برادر کردمیهن در پادگان ابوذر و غرب کشور مستقر گردید. شروع کار همراه با مشکلات فراوانی بود و بافت های اولیه سازمانهای رزم نمی توانست چنین گروه مستقلی را بپذیرد و یا بعضاً این باور وجود نداشت. به یاد دارم روز اولی که به محل استقرار مهندسی رزمی غرب کشور در کرمانشاه رسیدیم حتی تهیه ماشین جهت عزیمت به پادگان ابوذر از مهندسی منطقه ۷ برایمان مقدور نبود و مجبور گردیدیم با یکی از کامیونهای اعزامی ، خود را به پادگان برسانیم چه روزهای خوبی بود – رنگ و بوئی الهی داشت، چهره های نورانی و دلها عطر آگین از اخلاص و توجه به خداوند متعال بود. این چیزی نبود جز صبقه . ( رنگه الهی) در برخورد با رزمندگان داوطلب در جبهه احساس غرور داشتیم اینان فرزندان صالح حضرت امام قدس سره بودند. دورنگی و ریا و چاپلوسی در هیچ دلی نبود هر چه بود معرفت به خداوند بود و عشق به ائمه اطهار در تمامی دلها موج می زد. این رمز پیروزی در جنگ ما بوده است.
 در پادگان ابوذر، ساختمانهای ۵ طبقه وجود داشت که ما در بخش سپاه و ساختمانی که قبلاً در اختیار مجاهدین عراقی بود مستقر شدیم، جنب آن واحد ترابری پادگان و نزدیکی مسجد پادگان واقع شده بود- حدود ۵ نفر نیز از نیروهای گردان ۷ سپاه تهران بعنوان تخریب چی در طبقه اول حضور داشتند- نظیر شهید بزرگوار مهدی فرامرزی و شهید پرویز طریقی و …. که بطور خود جوش مأموریت هایی را در این زمینه بصورت خیلی محدود انجام میدادند. در همان روزهای اول مشغول تبادل اطلاعات بودیم وضعیت اصلاً خوب نبود و این بخش از سازمان رزم بدون متصدی و برنامه ریزی باقی مانده بود لازم بود با شناسایی وضعیت و تاکتیک های دشمن درمیادین مین اطلاعات کافی را بدست می آوردیم از طرفی کادر سازی و آموزش در دستور کار ما وجود داشت. می بایست تنی چند از عاشقان در این گروه جذب می شدند تا دست در دست هم قدرت الهی را به نمایش در آورند. اولین گروهی که به ما ملحق شدند از گروه اعزامی چهارراه عباسی تهران بود و برادرانی نظیر گنجی، شهید احمد صفائی، شهید نصیری و بعدها فریدون نژاد و …. بودند که خود حماسه هایی در ایجاد این گردانهای مستقل و پیشرفت سازمان تخریب گردیدند و روحشان شاد باشد .
( * تذکر : اسم خیلی ها را بیاد نمی آورم…. که پوزش می طلبم)
 از فردای همان روز ، صبح شروع به ورزش صبحگاهی نمودیم و آموزش ها به سرعت شروع شد. ما از قبل آمادگی تئوریک و تا حدودی عملی لازم را دیده بودیم. گروه شروع به آموزشهای کارهای عملی و انفجارات نمود اینکار در گوشه ایی از پادگان که محل اصابت موشک به زاغه مهمات تاکتیکی بود انجام می پذیرفت. ارتباطات لازم با فرمانده محور عملیاتی از جمله شهید حاج بابا برقرار شد و وجود این برنامه قوت قلبی برای ایشان بود و همکاری خوبی در دادن تجهیزات و امکانات در حد اسلحه و مهمات و ماشین های وانت تویوتا لند کروز حکم های ماموریت که در آن قید شده بود دارنده حکم مجاز حمل مواد منفجره و مین می باشد راهگشای ما در شروع کار بود و ایشان بدلیل حضور در جبهه ماسیل را بخوبی می دانستند.  از سوی دیگر شناسایی خطوط مقدم و ارتباط با گروههای گشت و شناسایی آغاز شد ایشان حقاً از رزمندگان بی نظیری بودند که شجاعت بسیار بالا و نترس بودن آنها نشان بارزشان بود و عمدتاً شهید گردیدند
عراقی ها شهر قصر شیرینی را اشغال کرده بودند و بر ارتفاعات مشرف در دشت ذهاب و قسمتی از دشت را در اختیار داشتند از قسمت شمال مناطق جنگی ریجاب و سلماسه و ارتفاعات بمو مورد تجاوز قرار گرفته بود از قسمت جنوب ارتفاعات بازی دراز و تنگه حاجیان و راه ارتباطی خسرویی با نفت شهر و ارتفاعات گیلان غرب و سومار در دست عراقی ها بود هر چیزی هم که باقی مانده بود با رشادت های گردانهای حماسه آفرین سپاه تهران گروههای محسن چریک و سپاه اصفهان و هوانیروز بخصوص شهید شیرودی بدست آمده بود- شهر سرپل ذهاب نیز فقط ۲ ساعته اوایل جنگها در اشغال دشمنان بعثی قرار گرفته بود- دشمن از نظر موقعیت استراتژی وضعیت خوبی داشته و خیلی از مناطق در دید و تیررسه آنها قرار داشته و عبور بعد از پل ماهی در مخاطره دید و خمپاره های دشمن عراقی قرار داشته و نیروهای رزمنده جهاد سازندگی جاده های توپ و خمپاره خورده را شبانه ترمیم می نمودند. خیلی از مناطقی نظیر شهر که مهدی و روستاهای اطراف دشت ذهاب و دشت گیلان غرب به نحوی بود که روزها امکان تردد خودروهای رزمندگان و تدارکاتی به سختی صورت می گرفت و شبها با چراغ خاموش انجام می شد.
 هر روز بر تعداد نیروهای تخریب اضافه می شد و ایشان با یکدلی و یک رنگی در راستای تحقق اهداف حرکت می کردند همچنین بدلیل وجود جاذبه این قسمت برای دیگر رزمندگان بخشی از نیازهای نیروی انسانی را برای شروع کار مرتفع می نمود. سعی ما نیز بر این بود تا سازمان از ابتدا بصورت اصولی رشد نماید، تمامی موارد و احتیاط های لازم به برادران آموزشی داده می شد، بعضاً کلاسهای محاسبات و نحوه بکارگیری مواد منفجره و فتیله های باروتی و انفجاری و … بصورت تئوری تدوین می شد و با انجام انفجارات بیشتر هر روز مهارت نیروها افزایش می یافت و بعدها همین افراد بعنوان گروه های عملیاتی تخریب نقش آفرینی زیادی داشتند.
 نظم در کار، جایگاه مهمی داشت چون طبیعت کار تخریب خارج از انضباط مواجه با فاجعه خواهد گردید، برخی از حوادث تلخ که بعضاً در طول جنگ در واحدهای رزمی اتفاق افتاد. بدلیل عدم رعایت اصول مربوطه بود. از اینرو سخت گیری در کار اجتناب ناپذیر بود ولی این امر باعث نمی شد تا برادری و محبت و دوستی در برادران کمرنگ گردد.
 وضعیت امکانات و پشتیبانی مردمی و غذایی در جبهه های غرب خیلی خوب نبود و شاید مردم و مسئولین جنگ اصلی و پیروزی را در جبهه های جنوب کشور تحلیل نمی نمودند. از اینرو جبهه های غرب کشور با محدودیت های زیادی روبرو بود حتی باندازه نیروها سرنیزه برای استفاده در میادین مین وجود نداشت.
نیاز به کار ستادی
وابستگی تشکیلاتی ما به تدارکات ستاد مرکزی در آن روزها عامل مهمی در برطرف نمودن برخی از نواقص مؤثر بود. از اینرو شروع به جلسات هماهنگی با مسئولین محورهای عملیاتی غرب در کرمانشاه بود پرداختیم اینجا منطقه ۷ سپاه محسوب می شد. جلسه مفیدی نیز با برادر افروز معاونت عملیات وقت داشتیم که تجارب ایشان برایمان جالب بود- مسئولین مهندسی نیز همکاری خود را با ما شروع نموده بودند یاد مرحوم بزرگوار برادر ادب مسئول مهندسی و شهید جمدی به خیر باد گاهاً نیز به بیمارستان طالقانی کرمانشاه مراجعه می کردیم و با ملاقات مجروحان مین صحبت می نمودیم. ضرورت حل و فصل برخی از مشکلات و اجرای برنامه های آینده انکار ناپذیر بود و سریعاً می بایست تجارب بدست آمده به ستاد منتقل می گردید و برنامه ریزی های لازم جهت افزایش توان رزمی و هدف ایجاد گردانهای مستقل تخریب صورت می پذیرفت چگونه می توانستیم برنامه های آموزشی و جذب نیرو را در سطح مناطق کل کشور به اجرا در آوریم. در سطح منطقه تا جائیکه
امکان داشت هماهنگی صورت پذیرفته بود.
“ابزار”، “روش”، “انسان” شالوده های اصلی هر سازمان می باشد و این امر لازم بود تا از ستادی قوی نیز پیگیری گردد.
 از اینرو مجبور بودیم بعضاً به تهران و ساختمان آرشیو برگردیم و با گزارشی تفکرات                حاصل از عینیت جنگ و مدون کردن آن بدنبال هماهنگی بزرگ مشغول گردیم تا قدم های بعدی با سهولت بیشتری انجام پذیرد. ارتباط با معاونت عملیات و واحد اعزام نیرو برای کار خیلی حیاتی     بود و لازم بود مراجعات به این مراکز بصورت مداوم و مجدد داشته باشد. در آن زمان مسئولین ذیربط در صورت اعتقاد داشتن به کاری آنرا با پشتیبانی انجام می دادند پس ما شروع به ایجاد اعتقاد به گردانهای مستقل تخریب و نقش آن در جنگ نمودیم، مشکلات اولیه در کلیت جنگ هم برطرف شده بود و افراد خائن چون رئیس جمهور وقت به دامن بیگانگان فرار نموده بودند و این نیروهای مسلح مخلصی بودند که می بایست تمامیت ارضی و شرف ملی و حفظ اسلام را به جهانیان نشان   می دادند. وقت پاسخگویی به تجاوزات دشمن و بیرن راندن از مرزها رسیده بود و این حجم کار وسیعی را برای ایجاد گردانهای تخریب طلب می نمود. از طرفی بدلیل گستردگی مناطق مین گذاری و نیاز به نیروهای آموزش  دیده بیشتر موجب می شد تا کاری که از پادگان ابوذر شروع شده بود اولاً
رشد بیشتری یابد و مشابه همین کار در مناطق مختلف آموزشی کشور انجام گردد. منطقه جنوب بدلیل درگیری در عملیات های فتح المبین و شکست حصر آبادان با از جان گذشتگی شهید خیاط فیض توانسته بودند تعداد زیادی از نیروهای تخریب را تحت پوشش قرار دهند و با هماهنگی که با ایشان نیز بعمل آورده بودیم جبهه های جنوب نیز در انتظار این سازماندهی بود که بعدها این توفیق حاصل و گردانهای زیادی به جنوب کشور اعزام و مستقر گردیدند. انجام کار تشکیلاتی و ایجاد ارتباط و انتقال تجارب جنگ در این زمینه در واحدهای آموزشی که صرفاً نیروهای تخریب را آموزش دهند
“در آن زمان جرقه ای در تکامل گردانهای تخریب بود”
بنابراین در فواصل مختلف کار ستادی در تهران و پیگیری در شهرستان ها می بایست انجام می پذیرفت و نتایج مقطعی و مؤثری را در پی داشت از برکتهای خوب این ارتباط در بدو امر هماهنگی بود که با برادر عزیر صنیع خانی مسئول اعزام نیروی منطقه ده داشتیم و ایشان بصورت مخصوصی در چند مرحله هر بار لیست نیروی ورزیده و قوی الجثه را جهت سر گروهی در اختیار مهندس دزلی قرار دادند که در میان آنان خیلی از بنیانگذاران گردانهای تخریب بوجود آمدند که بدلیل زیاد بودن و احتمالاً فراموش کردن برخی از این دوستان از نام آوردن ایشان خودداری می گردد.
سرفصل هائیکه بعنوان کار ستادی می بایست انجام می پذیرفت عبارت بود از:
1- جذب نیروهای کلیدی مورد نیاز تخریب که در واحدهای دیگر سپاه مشغول بودند نظیرشهید بزرگوار محمود نصیری
۲- هماهنگی با معاونت عملیات ستاد مرکزی سپاه پاسداران  برادر رحیم صفوی و کنعانی  جهت رفع محدودیت ها و تجهیزات مورد نیاز که همیشه حمایت بی دریغی از اپن مطلب داشتند و قول و اقدام مساعد زیادی داشتند.
۳- هماهنگی با اعزام نیروی ستاد مرکزی آن روز برادر باوردی که پشتیبانی خوبی از کار تخریب نمودند.
۴- دریافت احکام مأموریت و معرفی به مناطق سپاه در سطح کشور و ارتباط نزدیک با اعزام نیرو و آموزشی و حتی مربیان  تخریب مناطق جهت درخواست آموزش تخصصی تخریب بطور مجزا در گروههای 100 و ۲۰۰ نفره
۵- ارسال بخشنامه ها و آئین نامه های اجرایی لازم به مناطق
۶- ارسال نمونه های مین های جدید به مراکز آموزشی سپاه در صورت نیاز
۷- تهیه مقداریع TNT و c4 و c5 عدد مین یاب و بردن به پادگان ابوذر همچنین گرفتن ماشین از تدارکات
جذب نیروهای آموزشی دیده بصورت گردانها :
حکم معرفی و تأمین نیرو از اعزام نیروی ستاد مرکزی را به مناطق مختلف کشوری با تأیید معاونت عملیات دریافت کردم تا با مراجعه به مناطق سپاه هماهنگی لازم جهت نیروهای متخصص تخریب و هدایت آنها ابتدا در غرب و جنوب کشور فراهم سازیم شهید خیاط فیضی نیز از این فکر استقبال نمود و مقر جنوب را آماده استقرار این برادران نمود. مراجعه به مناطق کشوری سپاه طی حکم هایی صادر از واحد فنی و مهندسی شروع گردید. ابتدا وضعیت هر منطقه بررسی می گردید و سعی می شد با افراد یا قسمت هایی که آنها با واحد تخریب آشنایی بیشتری دارند تماس های بیشتری برقرار گردد از اینرو اگر لازم بود بررسی های تخریب را نیز در جریان برنامه گردانهای مستقل قرار می داریم یا مسئول پادگان ، اعزام نیرو یا آموزش منطقه در مجموع اینکار در اغلب مناطق طرح موفقی بود. از طرفی امکان بازدید و لمس مسایل مربوط به تخریب را در اختیار مسئولین زیربط قرار میداریم تا ایشان با فعالیت بیشتری این طرح را حمایت کنند حضور دوستانی از مناطق ۳ و۵ و ۱۰ کشوری از همین برنامه ها بود
نور ارتش رسیدیم که پس از ده ماه جسد مطهرش در خط راس در میدان مین و مقابل سنگرهای کایبر ۷۵ عراقی ها قرار داشت ایشان برگشت و به من با همان لهجه شیرین تبریزی گفت
“برادر دعاکن تا من هم همانند این عزیز شهید شوم و پیکرم سالها مفقود بماند “
و او به خواسته و عشق خود رسید و تا سالیان سال پیکر شهید شمچیان در ارتفاعات باغ کوه باقی ماند.
روحش شاد باد و در وادی السلام عشق سرود توحید را بر سر سفره آقا امیرالمومنین بادیگر شهیدان و مومنین زمزمه نماید.
 آری روزی که به جبهه آمد فرزنده ۱۵ روزه ایی داشت که نامش را ” مدنی ” گذارده بود. خدایا
توفیق ادامه راه پدر گرامی اش را به ایشان ارزانی فرما.
منطقه 2: اصفهان
اواخر مرداد ۶۱ جهت جذب نیرو به اصفهان منطقه ۲ عزیمت نمودیم که با ایجاد هماهنگی با مسئولین این منطقه در خصوص آموزش نیروهای متخصص تخریب مذاکراتی داشتیم . تا حمایت ایشان را نیز در تشکیل گردانهای تخریب جلب نموده تا در آینده از طریق این منطقه بزرگ و فعال در جبهه های نبرد استفاده نمائیم . نمونه مین های جدید عراقی نیز به مسئولین مربوطه داریم و بدلیل وجود پادگان آموزشی الغدیر اصفهان از برکات آن در آینده جنگ استفاده های شایانی انجام پذیرفت بخصوص حضور برادر مهدی کبیری از شهر کرد در پادگان ابوذر در تداوم مستقر
گردانهای مهندسی و تخریب قابل ذکر است.
منطقه 2
در زمان جنگ استان های شمالی کشور نیروهای داوطلب زیاد بودند و ما موفق شدیم چند دوره نیروی مجزا با همکاری مسئولین منطقه ۳ و مربی تخریب آن برادر علی هوشیاری در پادگان آموزشی چالوس آماده و دوره های تخریب را فرا گرفته و به غرب و جنوب اعزام نمائیم تا در اوایل سال ۶۲ حدود ۵۰۰ نفر نیرو تخریب از این منطقه جذب گردید. مراجعه ما در تیرماه و مهرماه سال
۱۳۶۱ جهت هماهنگی های لازم صورت پذیرفت. گردان مستقر در پادگان ابوذر بعدها در عملیاتهای رزمی و پاکسازی های وسیعی در مناطق سومار و گیلانغرب شرکت نمودند و شهدای گرانقدری را تقدیم حماسه دفاع از اسلام نمودند در این میان یاد جوان ۱۵ ساله ایی از شهر گرگان بنام کریم پور در خاطره ها هست که با وجود قطع شدن دو پا و از دست دادن خون زیاد به شهادت نرسیده و زنده ماندند تا اراده الهی را در حمایت از راست
قامتان تاریخ را به آیندگان نشان دهند.
منطقه 4
اوایل آبانماه ۱۳۶۱ طی مراجعاتی که به استان خراسان داشتیم با وجود سختی که در مسئولین مربوط از نظر اعزام نیروی تخریب وجود داشت با هماهنگی های انجام شده آموزش یک گردان بزرگ که توسط منطقه ۴ صورت پذیرفت و به پادگان ابوذر اعزام گردیدند این عزیزان نیز در عملیات های رزمی و پاکسازیهای منطقه غرب و جنوب کشور نقش مهمی را داشتند و شهدای گرانقدر تقدیم
حماسه دفاع مردم نمودند. در منطقه ۶ استان فارسی کمبود نیرو وجود داشت و در سال ۶۱ نتوانسیتم در خصوص جذب نیروی تخریبچی اقدامی انجام دهیم. مناطق ۷و۸ نیز خود درگیر در جنگ بودند از طرفی کمبود نیروی ستادی و حجم کار زیاد و اینکه همزمان می بایست وضعیت خطوط مقدم و آموزش و سازماندهی در خطوط را نیز پیگیری نمائیم در آن سال موفق به مراجعه حضوری بیشتر به مناطق نگردیدیم و طبق بخشنامه از هر منطقه خواستیم تا هر منطقه ۵ نفر نیروی ورزیده در امر تخریب را به واحد
مهندسی ما معرفی نمایند.
هدف بعدی کادر سازیستادی و عملیاتی نیروهای تخریب سپاه بود که از طریق شناسایی افراد
توانمند اعزام شده به پادگان ابوذر و یا نیروهای پرسنل رسمی شناخته شده و داوطلب در مراکز دیگر سپاه بود.
چون این پرچمی بود که می بایست بر افراشته می ماند و بارفتن یا شهادت یا جانبازی عزیزی سردار دیگری آنرا در دست می گرفت
حضور برادرانی که بعدها نقش کلیدی و تداوم این کار را داشتند در تاریخ سرافراز جنگ علیه باطل ثبت و غیر قابل انکار می باشد.
 حضور عزیزانی همچون شهید محمود نصیری، شهید عاصمی، شهید آلی آقا، شهید مهدی فرامرزی، شهید ابوالفضل قدیری، شهید رنجبر … سرداران و پرچمداران تداوم این راه بودند یا جانبازانی همچون گرامی، علی فریدون نژاد، محمد ایمانی، تمرتاش، ابراهیم برخیل، محمد عسگریه و … جلال روغنی، خلیل آزادگان، مقداد، علیه ظهوریان، حمید ربیعی، حمید نادری و علی ولی زاده (که خود می بایست قسمت زیادی از این تاریخ را نگارش کند) هستند که با اتکاء به کلمه حق از خود گذشتند و انشاء ا… مورد توجه آقا اباعبدا… الحسین قرار گرفته اند. و یا دوستانی که نقش های بسیار حساس را در آینده و فرماندهی این گردانهای تخریب ایفاء نمودند و خدمات ارزنده ایی در عملیاتهای رزمی و پدافندی و تخریب تأسیسات دشمن انجام دادند و هریک گنجینه ایی از خاطرات و جوانمردی و پایمردی می باشند خوشابحال آنان که در راه رضای حق تعالی مجاهدت نمودند. اینان جمعی هستند که امتحان خود را در روزهای سخت به خوبی پس داده اند و نامشان در دفتر مولایشان ثبت گردیده است.
 و چه شایسته است این بخش از تاریخ میهن اسلامی توسط این عزیزان که به کوچه و پس کوچه های فراموشی دارند سپرده می شوند و به نگارش در آمده تا برای آیندگان صادقی که خواهند آمد درسی دیگری از عزت و ایثار و فداکاری را به یاد آورند این سنت الهای آست که همواره حق پیروز است و نام مردان خدا در کنار نام ائمه هدی باقی است.
آن روزها نیز هر پیشرفتی که حاصل می گردید از عنایات خاصه حضرت بقیه الله الاعظم بود و چون برادران تخریب بدلیل از جان گذشتگی و اخلاص به میدان عمل آمده بودن و سلاحشان بی ادعایی و گمنامی بود بارها مورد توجه حضرت قرار گرفتند که داستانهای زیادی در این مورد در میان برادران وجود دارد و اتفاقاتی که اغلب دوستان به یاد می آورند از طرفی در یک سازمان رزم کلاسیک که مبتنی بر اصول علمی و تجارت گرانقدر می باشد. هزینه های بسیار بالا و زمان مورد نیاز می باشد تا به یک سوم چیزی که این رزمندگان آفریدند برسد پس چه عاملی موجب می گردید تا سازمانی با این قدرت و صورت در جبهه ها شکل گیرد و شگفتی های فراوانی را حتی برای دشمنان بیافریند. حجم استفاده دشمن بعثی از میادین مین بسیار بالا بود و موانع ایجاد شده در وسعت عجیبی در طی جنگ ایجاد شده بود که امروزه آثار و بقای آن هر انسان ناظری را به تعجب وا می دارد.
ولیکن اخلاص و خون تخریبچی های عزیز بود که با رقص عشق در میادین خطر تمامی باورهای نظامی دنیا را به لرزه می کشاند و بار دیگر نشان داد که خون به شمشیر پیروز است. و تحلیل های صرف مادی نمی تواند این معادله را حل نماید.
داستان تخریب هم از همین مقوله است و چیزی جز نصرت الهی نبود تا این نهال به درختی تنومند تبدیل گردید. سال ۶۰-۶۱ وقتی کسی به کوت عبدالله اهواز و مقر گردان تخریب می آمد نمی توانست تصور کند روزی خواهد رسید که پادگان شهداء تخریب در جاده آبادان با عظمت بوجود خواهد آمد و کوهی از بمب های عمل نکرده هواپیماهای عراقی را در آن دپو خواهند کرد و
… در گوشه ایی شهید عاصمی و ولی زاده ایستاده اند و فرماندهی تخریب را در حد اعلاء بعهده
دارند.
مریض شوق کی طلب دوا کند                         شهید عشق کی طلب خون بها کند
پادگان ابوذر سال 61
کار بصورت جدی شروع شده بود، ترکیبی از نیروهای شجاع تاره نفس با انگیزه و پرسنلی که از ستاد مرکزی و مهندسی رزمی حضور داشتند موقعیت مناسبی برای پیشبرد کارها ایجاد نموده بود، آموزش ها ادامه داشت و شناسایی نیروهای مساعد، روشهای حضور در میادین مین و نحوه انفجارات نیز شروع به تدوین و استفاده قرار گرفته بود- نظم همچنان در کار حاکم بود زیرا طبیعت کار بنحوی بود که امکان اشتباه وجود نداشت.
ابتدا سرگروه های پاکسازی میادین مین از جهات مختلف با حضور در آنجا نحوه مین گذاری، انواع آنها ضامن های مورد نیاز و … را بررسی نموده و با تشخیص میزان و نقشه میدان مین هر یک گروههای تخریب چی تحت پوشش را با انظباط خاص و وسایل مورد نیاز به میادین مین می بردند. بعضاً نیز در صورت نیاز به تخریب پل ها و ایجاد موانع برای دشمن یا وجود پل هائی که در عقب نشینی دشمن منفجر گردیده است گروه انفجارات وارد عمل می گردیدند ایشان افراد با تجربه ای بودند که در طول جنگ خدمات ارزنده ایی در جنگ و بخش تحقیقات داشتند و شهیدان بزرگواری نظیر ابوالفضل قدیری و … را می توان در این باب نام برد.
تابستان سال ۶۱ فرا رسیده بود، چند ماهی از استقرار نیروهای تخریب در پادگان ابوذر گذشته بود و تقریباً تمام ساختمان طبقه پر شده بود ایشان گروهی بودند از بهترین رزمندگان که هر روز با تفاق سرگروه های شان به مناطق مختلف عملیاتی رفته و حاصل کار آنها کسب تجارب گرانبها و پاکسازی مناطق مین گذاری بود – آمارمین های خنثی کننده بسیار بالا و تعجب آور بود- ضمناً در این میان انسانهایی بودند که بعدها هسته های اصلی گردانهای تخریب در لشگرها یا قرار گاههای غرب و جنوب کشور را ایفاد نمودند.
ولی هنوز به دلیل گستردگی مناطق مین گذاری و نیاز به گردانهای بیشتر وجود داشت “تحول و گام دوم ” در حال اجرا بود- پادگانی عملیاتی و آموزشی در غرب کشور جهت آموزش و شناسایی و پرورش نیروهای مجرب پایه گذاری شده بود و استعداد اینرا داشت تا گردانهای بیشتری را در خود جای دهد کار ستادی با برقراری ارتباط نزدیک فی مابین”ستاد” و “صف” آنهم درخط مقدم گام های جدید در روند تکاملی گردانهای تخریب بر می داشت.
اقدامات وسیعی که در مورد جذاب و آموزش نیروهای تخریب بدون وقفه ادامه داشت. تلاش شبانه روزی در این مورد ادامه داشت دوستان یا دائم درجهبه حضور داشتند یا در مناطق مختلف کشوری سپاه جهت حضور داشتند یا در مناطق مختلف کشوری سپاه جهت هماهنگی های لازم که نهایتاً این تفکر و پیگیری به بار نشسته بود و نتیجه خوبی داشت و افراد آموزش دیده در گروههای ۱۰۰ الی ۲۰۰ نفره در پادگان ابوذر و جنوب پیوسته بودند و کمبود نیروی تخصصی تا حدود زیادی مرتفع گردید.
 کار عملیاتی در مناطق غرب در زمینه های پاکسازی، خنثی سازی و بعضاً تخریب و انفجارات ادامه داشت و اینجا نقطه شروع خدمات به رزمندگان و جنگ بصورت منظم و برنامه ریزی شده بود. آمار مین های خنثی شده و پل های تخریب شده و … آنروزها در اسناد می بایست وجود داشته باشد که حاکی از حجم خیلی زیاد کار این گروهها می باشد.
 برنامه تداوم آموزش نیز در کارهای روزمره و شبانه پادگان ابوذر مدنظر قرار گرفته بود- با ورود نیروهای جدید آموزشهای عملی ادامه داشت و برای ایجاد شرایط واقعی از شب عملیات و گوشه ای از پادگان ابوذر میادین میان مصنوعی ایجاد شده بود تا برادران حس و حال شب عملیات را بیشتر احساسی نمایند- از اینرو این مانور عملیاتی اغلب انجام می پذیرفت نیروهای جدید تخریب مشغول بازگشایی معبر می شدند و دوستان سر گروه یا مربی انفجارات و تیر اندازی کنترل شده را ایجاد می کردند.
 در مورد افراد مستعدتر کلاسهای فوق العاده انفجارات و روشهای تخریب بصورت تئوری و عملی آموزش داده می شد. پاییز سال ۶۱ تعداد ساختمانهای پنج طبقه در اختیار نیروها به سه دستگاه رسیده بود عملیات پاکسازی از دشت ذهاب شروع شده بود، ارتفاعات کوه موشی، بازی دراز و مناطق گیلان غرب سومار و ریجاب و… هر روز شاهد فعالیت گسترده برادران تخریب چی بود.
 بخصوص بعد از (تاکتیک) عقب نشینی عراقی ها از ارتفاعات باغ کوه و آق داغ و قصر شیرین فصل جدیدی در کار گروههای تخریب ایجاد شد. اولین شهید بزرگوار آن روزها شهید نصیری بود که در همان شب عقب نشینی به اتفاق برخی از دوستان، مرتضوی، قجری، شریفی …. به تنگه بردعلی جهت پاکسازی اعزام گردید ایشان از کم نظیر ترین افراد مسلط به تخریب بودند و حضورشان نقطه قوتی برای سازمان رزم تخریب و رزمندگان بود سوابق درخشان ایشان در قایق های کنترل از راه دور در جزیره مینو و آبادان در یادها باقی است همچنین مقابله با اشرار در جنگل های آمل و قائله گنبد (که نقش چریکی و تخریب چی در آن داشتند) محمود هنگام خنثی سازی تنگه روی مین 50-TX رفته و دو پاهایش قطع می شود دوستانی که شاهد قضیه بودند می گفتند ایشان وقتی متوجه عمل کردن ضامن تاخیری مین جهنده شده اند تکبیری فرستادند که صدایش بلندتر از صدای مین بود… همچنان او یک هفته قبل از عقب نشینی میان عراقی ها جهت شناسایی مواضع دشمن نفوذ کرده بود و قرار بود در غرب کشور عملیاتی صورت پذیرد که قبل از این عملیات عراقی ها از تاکتیک کشتن زمان و تاخیر در شناسایی های جدید استفاده و عقب نشینی نمودند
او پروانه ایی بود که در آتش اشتیاق به حق سوخت تا راه همرزمان را روشن نماید. یادم هست یک هفته قبل از شهادت ایشان حدود ۲۰ خرداد سال ۶۱ به اتفاق به سمت تهران آمدیم و از مسائل مربوط به نفوذ در دشمن برایمان تعریف می کرد. در راه حال و هوای دیگری داشت و در عالم دیگری بود او به من گفته شهید خواهد شد و حتی نحوه شهادتش را که رفت به روی مین ضد نفر بود به من گفت. از آینده دیگر دوستان نیز سئوال کردم که برایم از آینده نیز گفت که همانطور هم شد- او از شهادت خود نیز آگاه شده بود و به گفته برادر نادری در لحظه آخر نام مبارک حضرت حجت را برده و از این دار فانی سفر نموده بود – خداوند ما را لایق دعای خیر این عزیزان بگردانند.
 حوادث شش ماهه آخر سال 61 بسیار زیاد است و خاطرات آن از زبان عزیزان که یادگار جنگ می باشند می بایست به رشته تحریر در آید. ولیکن فشار کار و مخاطرات کار تخریب همواره توام با مجروحیت ها و شهدات عزیزان بود که این خود بوی عطر پیروزی و استقامت ملت ایران را با خود می آورد.
بهروز عین اللهی