خاطرات جعفر جهروتی‌زاده(14)

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده(14)

نیروهای مخلص حاضر در قلعه کوانی

معارضان کُرد که در عملیاتهای برون مرزی کمک کار ما بودند در قبال اسرای دشمن سیاستهای خاص خود را داشتند. گاهی برخی از اسرا را رها و برخی را هم اعدام می کردند. ما در این کارشان دخالت نداشتیم و امور را به خودشان واگذار می کردیم.

این عملیات مهم برون مرزی که با نام ظفر پنج در تاریخ دفاع مقدس ما ثبت شده، دستاوردهایی ارزشمند داشت و به اهداف از پیش تعیین شده رسیدیم؛ که انشاالله در قسمت چهاردهم همین نوشتار (بخش پایانی) به گوشه ای از ان اشاره خواهم کرد.

کارمان در درالوک تمام شده بود. از شهر خارج شدیم اما هنوز یک دغدغه مهم داشتیم؛ آن هم نیروهایی بودند که برای انهدام دشمن در قلعه کوانی حضور داشتند. ارتباط ما با آنان قطع کامل بود. منطقه ای که قلعه کوانی در آن واقع شده بود بسیار سرد و برفگیر بود. اگر ما میخواستیم از درالوک تا قلعه را در آن وضعیت آب و هوایی از مسیر اصلی بپیماییم سه الی چهار روز زمان لازم داشت. لذا ترجیح دادیم برای رسیدن به نیروهایی که در قلعه کوانی داشتیم از مسیر میانبُر برویم. این مسیر میانبر مصائب خاص خودش را داشت؛ از یکسو در خطر حضور نیروهای دشمن و نیز بالگردهای جنگی شان بودیم و از سوی دیگر سرما و یخ و برف در این مسیر، وحشتناک بود. راه دیگری نداشتیم. من و یکی از نیروهایم که از بچه های قرارگاه قدس بود و الان نامش در خاطرم نیست توکل بر خدا کردیم و از این مسیر به سمت قلعه کوانی حرکت کردیم. حدود 25 ساعت پیاده روی با شرایط سخت را تجربه کردیم تا به قلعه کوانی رسیدیم اما از نیروها خبری نبود. گشتیم دنبالشان. آن نیروهای مخلص و جان بر کف، از شدت سرما به طویله های منطقه که محل نگهداری قاطرهای اهالی بود پناه برده بودند.

ذکر این نکته ضروری است که بنویسم نیروهای ما در چنین عملیات هایی به خانه اهالی آن مناطق کُردنشین عراق نمی رفتند؛ چرا که اگر بعثیها متوجه می شدند آسیب فراوانی به آن خانه وارد میکردند و تا پای قتل عام اهالی منطقه پیش میرفتند.

اینجا هم نیروها را جمع و جور کردم و به عقب برگشتیم….. انشاالله بخش پایانی خاطرات این عملیات را در پست بعدی خواهم نوشت…