خاطرات جعفر جهروتیزاده (7)
عداوت دشمن بعثی با مسجد شهر درالوک
عملیات شروع شد. شهر شیلادیزه عراق زیر آتش قرار گرفت. بیست و دوسه نفر از بچه ها هم به قلعه کوانی حمله کردند که حدود صد نفر از نیروهای دشمن را در خود داشت. با این همه، قلعه را فتح کردیم، بسیاری از نیروهای دشمن کشته و اسیر شدند و عده ای هم گریختند. سپس جاده را شکافتیم و تخریب کردیم تا جلوی عزیمت نیروهای کمکی دشمن را سد کنیم. اینگونه، نیروهای ما که داخل شهر درالوک در حال انجام عملیات بودند میتوانستند کارشان را انجام بدهند. این را هم بگویم که در همه لحظات عملیات، لطف و مرحمت خداوند را می دیدیم؛ گفتنش آسان است اما با تمامی آن موانعی که گفتم و نیز منورهای لحظه به لحظه ای که دشمن شلیک میکرد، نیروهای ما توانستند به سراغ اهدافشان بروند.
داخل شهر بودیم و می خواستیم عملیات را شروع کنیم، از کوچه ها گذشتیم و رسیدیم به مسجد شهر. اولین درگیری جدی ما همان کنار مسجد بود؛ چرا که در حدود مسافت سی چهل متری مسجد، ساختمان استخبارات(اطلاعات و امنیت)عراق بود. پشت دیوارهای گرداگرد مسجد سنگر گرفتیم و کینه و عداوت دشمن بعثی را نسبت به خانه خدا مشاهده کردیم، به فاصله چند دقیقه از شروع درگیری، دشمن با حجم بالایی از آتش، مسجد را به صورت یک مخروبه دراورد.
از آنجا شروع کردیم. ابتدا ساختمان استخبارات را زدیم که مرکز فرماندهی شهر بود…..
ادامه دارد…