خاطرات جعفر جهروتی‌زاده (6)

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده (6)

قلعه استراتژیک کوانی

در بخش قبلی خاطرات عملیات ظفر پنج برایتان نوشتم که رسیدیم به نزدیکی شهر درالوک عراق، و باید مخفیانه از کنار پایگاههای دشمن بعثی می گذشتیم که فاصله هر پایگاه از دیگری حدود پانصد متر بود.

اینها همه به کنار….افراد بومی منطقه، چوپانها و افراد خائنی که با دشمن در تماس بودند ما را می دیدند و حضورمان را به آنها خبر می دادند. یعنی دشمن در آمادگی کامل برای مقابله با ما قرار داشت.  گذشته از این، ما باید شهر دیگر عراق یعنی شیلادیزه را هم زیر آتش و در محاصره می گرفتیم؛ آن هم با دو قبضه خمپاره انداز و مینی کاتیوشا که توسط قاطر حمل کرده بودیم.

شهر درالوک میان شهر شیلادیزه و قلعه کوانی قرار داشت. فاصله قلعه کوانی تا شهر درالوک حدود سی و پنج تا چهل کیلومتر بود و فاصله درالوک تا شیلادیزه هم به حدود شصت کیلومتر می رسید. یعنی شهر درالوک در وسط قرار گرفته بود و رودخانه زابل کویر هم از وسط این شهر می گذشت و پلی هم روی آن بود. لذا این شهر برای ما اهمیت ویژه داشت چرا که با انفجار آن پل – که یکی از اهداف عملیات به شمار می رفت –  ما میتوانستیم پشت تمام جبهه های شمال غرب عراق را ببندیم. آن پل، تنها مسیر عبور امکانات و مهمات دشمن بعثی در آن جبهه ها به حساب میامد و برای ما و دشمن وضعیتی حیاتی داشت. قلعه کوانی هم یکی از چند قلعه ای بود که داخل خاک عراق وجود دارد. تحلیل ارتش عراق و همه ارتشهای دنیا در مورد این قلعه ها این است که هر کس آنها را در اختیار داشته باشد حتی با ده نفر میتواند در برابر پانصد تا هفتصد نفر نیروی مقابل ایستادگی کند، چون قلعه در نقطه ای واقع شده که بر تمام اطراف مسلط است و هر جنبنده ای را تحت نظر دارد.

عملیات شروع شد…. ادامه دارد….