خاطرات جعفر جهروتی‌زاده (4)

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده (4)

پس از 27 روز پیاده روی طاقت فرسا و تحمل سختیهای فراوان از جمله جدال با کوه و صخره به مقر ثابت رسیدیم. این مقر ثابت مکانی امن محسوب میشد و تا وقتی آنجا بودیم امکان حمله و هجوم دشمن بعثی به هیچ وجه ممکن نبود. از این مقر ثابت باید 48 ساعت پیاده می رفتیم تا به محل اصلی و مورد نظرمان برسیم و عملیات اصلی را آغاز کنیم؛ شهری به نام درالوک.

نیروها در مکان امن مستقر شدند اما خودم به همراه چند نفر از آنان بایستی این فاصله را می رفتیم و برمی گشتیم تا شناسایی و بررسی دقیقی از وضعیت داشته باشیم که بتوانیم به بهترین شکل عملیات را با موفقیت به سرانجام برسانیم.

48 ساعت راه را باید میرفتیم. همین مقدار زمان هم برای بازگشت لازم بود. دو الی سه روز هم باید در مکان مورد نظر میماندیم تا بررسی ها را انجام بدهیم. لذا لازم بود امکانات مورد نیاز را برای چنین شرایطی فراهم می کردیم؛ برای حدود هفت الی هشت روز.

امکانات چندانی در اختیارمان نبود. همه امکانات را باید خودمان تدارک می دیدیم. از چوپانهای محلی گوساله ای خریده و ذبح کردیم. (این چوپانها هم حکایتهایی داشتند که در آینده خواهم نوشت.) گوشت گوساله را توسط یک چرغ گوشت دستی که همراه داشتیم چرخ کردیم. این کار یک شب تا صبح وقتمان را گرفت. این محصول برای همه آن چند روز بود نه فقط یک روز.

این را هم بگویم که رودخانه “زابل کویر” نیز بر سر راه و  در مسیرمان به کمین نشسته بود، که عبور از آن حکایتی داشت….. ادامه دارد….