خاطرات جعفر جهروتی‌زاده (3)

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده

خاطرات جعفر جهروتی‌زاده (3)

دوازده سیزده ساعت، زمان کمی نیست برای بالا رفتن از ارتفاع “آب دل کوه” ؛ آن هم برای نیروهایی که معمولی نبودند و اهل کوه و صخره بودند. اضافه کنید موانعی دیگر را؛ از جمله اینکه گاهی با حرکت یک تکه سنگ، پانصد ششصد متر به عقب برمیگشتیم. این را هم بگویم که ما شاهد بودیم قاطرهای همراهمان را که تحمل عبور از آن صخره ها را نداشتند و دست به انتحار میزدند؛ قاطری که راه هموارش همان راههای صخره ای و صعب العبور است طاقت نمیاورد و ما می دیدیم که خودش را عمدی از آن بالا به ته دره میانداخت تا از آن وضعیت دشوار خلاص شود!

ما در چنین شرایطی دست به عملیات میزدیم، شما ببینید رزمندگان ما چه نیروهایی بودند و چه اراده ای داشتند.

 این عملیات و عملیات های مشابه پارتیزانی از همه لحاظ برای ما حائز اهمیت بود؛ هم نظامی، هم سیاسی، هم اقتصادی.

بعد از انجام همین عملیات ظفر پنج بود که دوباره تا حدودی توجه جهانیان به ما جلب شد، چرا که مدتها بود در جبهه ها حرکتی نداشتیم و به زبان ساده تر بگویم وضعیتمان در نبرد با دشمن بعثی وابسته به غرب و شرق امیدوار کننده نبود اما با این عملیات، وضعیت دگرگون شد.

همین اهمیت است که پیر مرادمان حضرت سیدعلی بر این سرباز کوچک خود منت گذاشته اند و امر فرموده اند خاطرات این عملیات های برون مرزی را مکتوب کنم تا برای نسلهای بعدی این سرزمین دلاور پرور به یادگار بماند انشاالله