خاطرات آزاده دلاور تخریبچی سعید نفر ( 15)

خاطرات تخریبچی سعید نفر

خاطرات آزاده دلاور تخریبچی سعید نفر ( 15)

فصل 13
نظافت در اسارت
هر روز بعد از خوردن صبحانه و بیرون رفتن افراد آسایشگاه گروه خادم الحسینی که مسئول نظافت آن روز بود به شستن ظروف غذای دیگران و جارو کردن آسایشگاه و مرتب نمودن جاهای بچه ها ، پر کردن آب کوزه سفالی (حبانه) ،تمیز کردن دستشویی داخل اسایشگاه و حمام ها می کرد.بعد از صرف ناهار هم باز همان گروه دو مرتبه ظروف را شسته و به مرتب کردن امورات آسایشگاه تحت نظارت مسئول آسایشگاه می پرداخت.هر روز هم یک گروه از هر آسایشگاهی به نوبت مسئول تمیز کردن و جمع آوری زباله های محوطه اردوگاه تحت نظر مسئول و یا معاون اردوگاه بود. جمعه ها هم که نوبت نظافت عمومی بود. اوایل عراقیها ما را مجبور می کردند که کف اسایشگاه را هم با اب بشوریم و سپس تی بکشیم اما از آنجا که کف اسایشگاه سیمان بود خشک شدن آن طول می کشید و چون همگی اسرا بر روی زمین می خوابیدند باعث دست درد و پا درد بسیاری از ایشان شده بود.
به همین خاطر با صحبتی که مسئول اردوگاه آقای عسگری با فرمانده عراقی کرد موافقت کردند که در ایام زمستان زمین اسایشگاه فقط جارو زده شود. لباسهای فرم باید شسته می شد همه باید پتوهایمان را بیرون می اوردیم و در زیر نور خورشید قرار می دادیم و پس از گذشت ساعتی انها را تکانده و دوباره به داخل اسایشگاه منتقل می کردیم . ازدیگر قوانین اردوگاهی این بود که بخاطر حفظ نظافت شخصی ‚ همه ملزم بودند که هفته ای دوبار ‚ روزهای سه شنبه و جمعه ریش و هر دو هفته یکبار هم موی سرخود را با تیغ از ته بتراشند. از لحاظ نظافت شخصی به دلیل اینکه عراقیها نفت جهت روشن کردن آبگرمکن ها نمی دادند تا چندین ماه حمامی در کار نبود و در صورت نیاز به استحمام مجبور به استفاده از آب سرد بودیم . به همین خاطر اکثریت قریب به اتفاق اسرا مبتلا به شپش شده بودند.
بی انصافها آنقدر درطول روز خون مارا می مکیدند که همگی چاق وچله شده بودند لذا عصرها بعد از آمار عصر و رفتن داخل آسایشگاه و تعویض لباس و پوشیدن دشداشه با دستور مسئول آسایشگاه ‚ همگی به کار شپش کشی مشغول می شدند و تا مدتی این کار یکی از تفریحات و سرگرمیهای عصرانه ما شده بود.
البته بعدها هم که عراقیها هر دو هفته یکبار نفت جهت روشن کردن آبگرمکن و تهیه آب گرم برای استحمام بچه ها دادند آب گرم  آنقدر کم بود که به هرنفر یک سطل کوچک بیشتر نمیرسید و مجبور بودیم که آن را با آب سرد قاطی کنیم تا آب بیشتری جهت استحمام داشته باشیم و به همین خاطرهمیشه با آب ولرم مایل به سرد مجبوربودیم حمام کنیم. البته ناگفته نماند از آنجا که احتیاج مادر اختراع است برای جبران این قضیه فکرمان را بکارانداختیم ‚ به این صورت که درهای فلزی حلب های روغن را مخفیانه و دور از چشم عراقیها از آشپزخانه کش می رفتیم و با اتصال به سیم برق المنت درست کرده و شبها دور از چشم نگهبانان عراقی آب گرم درست کرده و صبح در اختیار  کسانی که نیاز به آب گرم جهت غسل داشتند قرار می گرفت .