جانشین

جریمه- فرمانده- آتش بازی- جانشین- کربلای 5- انگار بار اول است و شاید بار آخر- روز شهادت عبدالکریم پورمقامی- مناعت طبع (شهید عبدالحمید شجاعی برجویی)

جانشین

جانشین

بعد از شهادت علیرضا خیاط‌ ویس دستور داده‌شد به‌جای تمرکز نیروهای تخریب در یک قرارگاه نیروها بین گردان‌ها و گروهان‌های مختلف تقسیم شوند تا هرکدام صاحب گروهان تخریب باشند و فقط برای آموزش به مقر معرفی شوند. آن زمان مصطفی مسئول قرارگاه کربلا شد.

مرداد ماه سال 1365 بود که به من مأموریت داد بروم برای تخریب پدشرقی جزیره مجنون [1] . پد شرقی به سمت طلائیه بود و با تحرکات دشمن به نظر می‌رسید این پد نقطه آغاز عملیات بعدی باشد. کسی که به این پد می‌رفت، از سه طرف زیر آتش قرار می‌گرفت.

آقای غلامپور دستور داده بود که این پد باید منفجر شود. اگر به دست عراق می‌افتاد،  به راحتی می‌توانست تا جاده‌ی اهواز- خرمشهر پیشروی کند.

هرکس برای انجام عملیات رفته بود یا برنگشته یا اصلاً نتوانسته بود به محل نزدیک شود.

گرمای هوا، شرجی و پشه اوضاع را بدتر هم می‌کرد. هوا به‌‌قدری گرم بود که پوتین‌هایم خیس شده بودند.

شب اول رفتم برای انجام عملیات. سه کمین تا خط عراق وجود داشت. کمین صفر، یک و دو.

کمین دو، تا خط عراق فقط 50 متر فاصله داشت. شب اول که کاری از پیش نبردیم. شب دوم هم نتوانستیم. به مصطفی گفتم:

توی این شب‌های مهتاب که ماه هم کامل است امکان انجام عملیات نیست؛ کوچک‌ترین حرکت ما در دید مستقیم دشمن است. نکنه می‌خواهی مرا به کشتن بدهی؟

خدا را شکر حرفم را پذیرفت.

مصطفی یک نیروی کار بلد و دلسوز بود که از جان و دل برای جنگ مایه می‌گذاشت و جای علیرضا را توانست پُر کند.

خاطرم هست در عملیات کربلای 4 شیمیایی شده بود. آخرین بار بود که دیدمش بسیار بدحال بود. هر چه اصرار کردم برو استراحت کن، اقدام کن برای درمان. زیر بار نرفت که نرفت.

  راوی: بهروز خدری

[1]. منطقه‌ای در استان بصره عراق که در نزدیکی میدان نفتی مجنون و شهر قرنه قرار دارد. دو رود دجله و فرات در نزدیکی این منطقه به هم می‌پیوندند و سرچشمه‌ی اروند رود را پدید می‌آوردند. این منطقه در جنگ تحمیلی توسط هواپیماهای عراقی بمباران شیمیایی شد. این منطقه از آن رو مجنون یا دیوانه نامیده شده است که به گونه‌ای دیوانه وار، حجم عظیمی از منابع نفتی را در یک منطقه ی محدود جغرافیایی جا داده است. جزیره مجنون در سال 1362 در عملیات خیبر به دست نیروهای ایرانی افتاد ولی یک سال بعد نیروهای عراقی آن را باز پس گرفتند.(به نقل از ویکی پدیا) (ویراستار)

برگرفته از کتاب ” انتهای معبر ” به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه 79